اسباب كشي
ساريناي مامان.ماماني از امروز تصميم گرفته وسايلشو جمع كنه.آخه اسباب كشي داريم به يه خونه بزرگتر. منم میخوام کمک کنم خب خب اینجا که دیگه چیزی نیست بریم سراغ بعدی شما هم ديگه كم كم داري راه ميافتي و خيلي سخته با تو وسايلمو جمع كنم .البته خانم براتي رو وردستم اوردم ولي خب يكي كلا بايد بياد از تو پذيرايي كنه. مامان بزرگت و بابابزرگتم كه امشب رففففففففففتن پيش دايي ايمان و من رو با كوله باري از دلتنگي تنها گذاشتن(جاشون سبز).هر چند ميدونم اونا بيشتر دلتنگ ميشن.با اين حالل من كه از الان دلم براشون تنگ شده ولي ميدونم تا چشم به هم بذارم ميان پيشم. پس ببين عزيزم تو كه الان ماماني پيشته رو قدر ب...