١٣ ماهگيت مبارك
از كجا بگم؟ از اون روزي كه راه افتادي؟ بله...دقيقا داستان ما با ساريناي شيطون بلا( كه مثل بچگي هاي مامانش از ديوار راست هم بالا ميرفت) از موقعي شروع شد كه شما شروع كردي به راه افتادن!!! ماماني خيلي خوش خيال بود وقتي كه اولين بار شروع كردي به چهار دست و پا رفتن و فكر مي كرد سختي تو از اونموقع شروع شده ولي... حالا كه روي پاهاي كوچولوت قدم برميداري از فكري كه قبلا ميكردم خندم ميگيره!!! يعني يك دقيقه هم تو نبايد آروم و قرار داشته باشي ؟؟ آخه دخمل خوب!! يه خرده استراحت كن،خستگي در كن!! ازين مبل بالا ميري،ميپري روي مبل كناريش،از كوسن مبل مثل صخره نوردا بالا ميري تا برسي به كار مورد علاقت يعني خاموشو روشن كردن چراغا.بعد جيغ ميكشي و دوباره خود...