پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

اولين روز كارگاه مادر كودك مسيحا با موضوع تخيل و حركت

امروز براي اولين بار مسيحا جون رو بردم كارگاه مادر و كودك سلاله شعبه ريشه.لباس سوپرمنتو با چه ذوق و شوقي پوشونده بودم. مربي بهت سلام كرد و تو هم جواب دادي.بعدش ديگه داشت سوالاش سخت ميشد كه توشون موندي و نميدونستي چي بايد به فارسي بگي! منم به مربيت گفتم پسرم دوزبانه هست و من فقط باهاش انگليسي حرف ميزنم و حتي با خواهرشم انگليسي حرف ميزنه ولي فارسي كم حرف ميزنه... نميدونم چرا تعجب كرد،گفتم ميدونيد بچه ها تا ٥ سال اول عمرشون اين موقعيت رو دارن كه تا ٥ تا زبون صحبت كنن؟!! و نبايد اونا رو ازينكار محروم كنيم. بيشتر تعجب كرد .بهم گفت قصد مهاجرت داريد و ازين حرفا... نميدونم واقعا توي اين دوره زمونه كه تقريبا ٨٠ درصد بچه ها تا قبل از پيش ...
15 آبان 1397

مسيحا جونم به حرف افتاد-دو زبانه

 مسيحا جونم ميدوني كه من تقريبا از بدو تولدت كم و بيش باهات انگليسي حرف ميزدم تا گوشت عادت كنه ولي رسما از يك سالگيت مثل سارينا تصميم گرفتم فقط و فقط انگليسي باهات حرف بزنم و به سارينا هم گفتم مسيحا فقط انگليسي بلده و فارسي نميدونه! اونم قبول كرد و فقط باهات انگليسي حرف ميزد تا اينكه بالاخره در سن دو سال و دو ماهگي يهو زبونت كامل باز شد و شروع كردي خيلي روان و واضح انگليسي حرف زدن! خودمم باورم نميشه  كه زبون اولت انگليسي باشه.حتي جملات سوالي هم ميپرسي،ولي فارسي رو كامل مي فهمي و جملات دو سه جمله اي رو ميتوني بگي. بهترين روش آموزش دوزبانگي آماده كردن محيط به زبان انگليسي هست ولي چون ما در ايران زندگي ميكنيم و محيط ...
31 ارديبهشت 1397

2 سال و 5 ماهگی

این ماه بجای خونه تکونی داریم آماده اسباب کشی به منزل جدید خودمون میشییییییییییم.هووووووورا خیلی درگیر اسباب کشی هستم خوشبختانه مامانم و پوران خانم کمکمند و سارینا هم ایندفعه نسبت به اسباب کشی قبلی خیلی بزرگتر شده و اسباب کشی باهاش خیلی راحتتر شده ادامه دارد...   ...
28 اسفند 1393

ترم پنجم كارگاه كودك و مادر

ترم پنجم كارگاهتم كه قرار بود بعد از دوسالگي باشه تموم شد و كلي چيزاي خوب و كاراي جالب ياد گرفتي این قسمت هم که آب بازی داشتین که کلییییییی بهت خوش گذشت خرگوش کوچولوی مامی در حال درست کردن کلاه خرگوشی عکس فارغ التحصیلی ترم پنجم نیلوفر آبی هم به جای جدید انتقال پیدا کرد که به خاطر همین هم یه جشنی گرفتن و عمو موسیقی آوردن که خیلی هم بهت خوش گذشت. کارت دعوت: ...
15 دی 1393

٢ سال و ١ ماهگي

دختر گلم اين روزا خيلي شيرين زبون شدي.وقتي ازت ميپرسم tell me ,tell me what's your name,whats  your beautiful  name? ميگي دالينا(سارينا).كم كم كه داري به حرف زدن ميفتي هر لغتي رو كه فارسيشو نميدوني انگليسيشو بجاش ميگي.البته يه جا خوندم ممكنه بچه هاي دوزبونه اولش كه ميخوان زبون باز كنن ممكنه دو تا رو قاطي بگن ولي بعدش كه زبونشون كامل راه افتاد خودشون تفكيك ميكنن و با هر كي با اون زبون باهاشون حرف بزنه به همون زبون هم جواب ميدن. كلمات جديدي كه ميگي:بابا جون ممد(محمد)،علي(دايي علي)،بيا، بِ(بريم)، بُ(برو)،خوام(مي خوام),بالا،با(باز) umbrella)balala, (ball)ba ,banana,fish) همه چيرو ديگه خوب ميفهمي چه انگليسي چه فارسي و با ...
28 آبان 1393

بازی و زبان

بعد از اتمام ترم چهارم کارگاه کودک و مادرت, مونا جون گفت برای ترم پنجم حتما باید دو سالت تموم شده باشه بنابرین برای اینکه بین کلاسات فاصله نیفته یه کلاسی به اسم بازی و زبان گذاشتن که البته چون من باهات از یک سالگیت فقط انگلیسی حرف میزدم همه اینا و بلد بودی مثلا اعضای صورت,اعضای بدن,حالت های چهره,اسم حیوانات و چیزهای دیگه.البته برای یاداوری خوب بود. drum- صدای زیر و بم درست کردن با طبل share- تقسیم کردن اسباب بازیهاتون با همدیگه(قرار شده بود که هر کی چندتا اسباب بازی با خودش بیاره و مونا جون همه رو گذاشت توی یک جعبه و هر کی اول اسباب بازی خودش رو پیدا کرد بعدشم اسباب بازیاتون رو به همدیگه دادین) up- آموز...
5 آبان 1393
4668 17 49 ادامه مطلب

دومين سال تولدت مباااااااااااارك

توت فرنگي خوشمزه ماماني.خيلي خوشحالم تو رو دارم.امروز دومين سال با تو بودنتو جشن گرفتيم.از خدا ممنونم كه با آوردنت به اين دنيا حس شيرين مادر بودن رو برام به وجود آورد.اميدوارم يك روزي تو هم اين حس قشنگ رو تجربه كني.بدون كه خيلي دوستت دارم.همه وجود مني و من بدون تو ميميرم. حالا بريم سراغ تولدت.امسال تصميم گرفتم با توجه به خوشمزگي و شيرين بودنت برات تم توت فرنگي بگيرم.حدود يك ماه سر تداركات تولدت بودم و خوشبختانه امسال باهام خيلي همكاري كردي و تونستم تولدت رو به نحو احسنت برگذار كنم. این لباس رو خودم برات با نمد دوختم: کارت دعوت مهمون ها  قربون اون پای خوشگل کوچولوت برم من ...
2 آبان 1393
4151 17 57 ادامه مطلب

ترس در کودکان و راه های مقابله با آن

با توجه به مشكل سارينا اين مقاله رو ديدم كه به نظرم مفيد اومد و اينجا براي همه ميذارم كه استفاده كنن   :   ترس در کودکان و راه های مقابله با آن اضطراب، نشانه جدایی عاطفی فرزند از والدین/ترس در کودکان و راه های مقابله با آن . برای برخی از والدین ترس کودک مفهومی نداشته و به آن توجه نمی کنند. اما در حقیقت کودکان از چیزهای خیالی یا واقعی مثل هیولا، دیو، غول، کمین کردن موجودی ناشناخته در تاریکی، انباری، دستشویی و توالت تاریک و... می ترسند. این ترس هرچند در بسیاری موارد تنها ناشی از یک رویاپردازی کودکانه است اما حقیقتی است که وجود داشته و نباید به آن بی اعتنا بود. از حدود دو سالگی، کودکان «ترس» را می شناسن...
28 مهر 1393

اولين مشكل سارينا

ازچند هفته پيش بالاخره بعد از بوقي گفتيم بريم با شما سينما و يه فيلمي كه مناسب و جالب هم برات باشه(آخرين بار كه رفتيم، قهرمان پله نوردي سينما توي جهان شدي!!!!!!). رفتيم فيلم مدرسه موشها.توي سالن ماكت موشها رو گذاشته بودن كه چون اندازش اندازه آدما بود و بزرگ يه خرده ترسيدي و حاضر نشدي بري تنهايي كنارش وايسي. بعد از عكس رفتيم داخل.فيلمش خيلي واقعي به نظر ميود.در طول پخش فيلم هي ميپرسيدي اين چيه و اون چيه و منم هي بهت جواب ميدادم تا اينكه گذشت و گذشت تا هي اين چيه گفتنات با ترس و لرز شد و ديگه هنوز به اسمشو نبر نرسيده بود كه كم كم هق هق كردي و بعدش يهو جيييييييييييغ و فرياد بلند و پاتو كوبيدي و ترسيدي... منم بدو بدو اومدم بيرون و ...
27 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد