شیرین کاری های سارینا جون
عسل خانمی مامان.توی این ماه یاد گرفتی تقریبا گردنتو نگه داری و موقعی که بغلت میکنیم میخوایی هی سرتو از عقب بندازی که ما باید حتما پشتتو بگیریم که نیافتی و هی سرت رو عقب جلو میکنی و گاهی وقتام سرت محکم میخوره به شونه مامانی و بابایی و دردت میاد!
یه وقتایی هم که مامانی کار داره و تو حوصلت سر میره میذارمت جلو تلویزیون و میشینی برنامه کودک یا تبلیغارو میبینی.البته ١٠ دقیقه هم نشده اکثرا خوابت میبره!
موقع عوض کردنتم همش گردتو کج میکنی به اتاقت خیره میشی و اگه هم بخواییم لباس زبرتو عوض کنیم گردنتو هی اینور و اونور میکنی و نمیذاری.
ماشالا حنجرتم خیلی قوی شده و وقتی شروع میکنی به گریه هیچ صدایی رو دیگه نمیشنوی و میخوای زمین و زمان رو بهم بدوزی(آخه مامانی یه شیر انقدر ارزش داره که تو براش این کارارو میکنی؟!)
نفس مامان.برای اولین لبخندت ثانیه شماری میکنم بیا و یه دونه به مامانی بزن تا خستگیش درررررررررره.بووووووووووووس
قربونت برم با این انگشتای قشنگ کشیده ات که میخوای در آینده پیانیست بشی