١٨ ماهگيت مبارك
سارينا جون اگه بذاره بالاخره بعد از يك ماه اومدم دوباره مطلب بذارم آخه واقعا نميذاري هيچكاري كنم!ميام پاي آيپد جيغ ميكشي ميخوامش كه منم مجبور شدم روي موبايلم و آيپدم رمز بذارم .وقتي هم كه پاي كامپيوتر ميخوام بشينم همش ميخوايي بيايي بالاي صندلي و دكمه هاي ماوس و كيبرد رو فشار بديو...
از وقتي هم كه هوا خوب شده كه بايد هر روز بعداز ظهر شما رو ببرم پارك تا بازي كني.خداروشكر يه پارك كوچيك سر خيابونمون هست.البته تا ديروز كل راه رو بايد بغلت ميكردم ولي امروز براي اولين بار خودت پياده تنهايي همه راه رو اومدي(آخيييييييش!). تقريبا يه ماهه كه دارم تمرينت ميدم ياد بگيري چه جوري دستت رو از نرده ها بگيري و از پله های سرسره بالا بري که تونستی بالاخره خودت تنهایی از پله ها بری بالا و تنهایی هم سر بخوری.
سارینا خانم آماده رفتن به دد:
از تاب هم وقتی هلت میدم زیاد خوشت نمیاد ولی امروز به هوای یه نی نی هم سن خودت که تازه باهم دوست شدید,نشستی و منم کلی هلت دادم
عاشق دویدن توی چمنی:
پس پاهای این گورخره کو؟
واکرت رو خیلی دوست داری و هنوز بعد از 6 ماه که راه افتادی بازم کلی باهاش بازی میکنی
اینم خرید ما:یک عدد سارینا!!
چشم ازت بر میداریم سر کیف پول باباتی!!
كلاس زبانمم كه هيچي چون اصلا نميذاري بشينم پاي كتابام و ميگي بيا باهام بازي كن! و اون يه ذره وقتي هم كه براي ديدن فيلم و تقويت شنيداريم بايد صرف ميكرمدم تبديل شده صرف شما!!
بالاخره اين كابوس واكسن ١٨ ماهگيتم به سلامتي و ميمنت تموم شد و خيلي اذيت نشدي فقط تا دو روز ميلنگيدي و راه ميرفتيو ديگه رفففففففت تا ٥ سالگي(هووووووورا).ولي يه چيز عجيب اينكه تا يك هفته هر جا ميرفتيم و يه نفر پشت يه ميز بود فكر ميكردي طرف دكتره و ميخواد آمپولت بزنه و با جيغ و گريه از اونجا ميومديم بيرون.مثلا ميوه فروشي،نونوايي،سوپر ماركت موقع حساب كردن خريد ها تا ميز يارو رو ميديدي جييييييغ ميكشيدي!!!!!
دوست جدید توی مطب دکتر:
دکتر هم جواب آزمایشات چکاپ یک سالگیتو دید و اکی داد ولی گفت یک کیلو کمبود وزن داری(البته چون وزن به دنیا اومدنت 3 کیلو بود و نمودار رشدت رو به افزایشه گفت نیاز به شربت اشتها و این چیزا نیست).و همینطور چون مرواریدای خوشگلت دارن سیاه میشن دکتر گفت دیگه نیاز نیست قطره آهن بهت بدم و یه مولتی ویتامین به نام vitane بهت داده که البته آهن هم توش هست(والبته بازم یه مقدار کمی سیاه میکنه!)
حالا از پيشرفتات بگم: ميشه گفت تمام حرفام كه به انگليسيه رو كامل ميفهمي و ياد گرفتي با تكون سرت به بالا پايين ميگي بله و وقتي هم چيزي رو نميخوايي سرت رو به طرفين تكون ميدي.
از مسواك زدن متنفري!! نميدونم بايد چيكار كنم.مسواك انگشتي كه كلا بي فايده بود.دادم مسواكمو دستت مال منو بزني شايد خودتم خوشت بياد ولي تا مسواك دستت ميگيري گاز گازش ميكني و ميندازيش اونور.
سارینا خانم در حال مسواک زدن با زبون بیرون!!:
ريخت و پاشت خيلي زياد شده و يهو ميبيني كفگير و قابلمه رو از توي كابينت برداشتي بردي گذاشتي زير مبل! يا اسباب بازيات سر از ماشين ظرفشويي در اوردن!
البته بايد بگم خيلي دختر كمك كني شدي.قشنگ و مرتب ظرفاي ماشين ظرفشويي رو در مياري و ميذاري روي درش.
شيشه آبتو بر ميداري و ميريزي روي مبلا و میزا و بعدش با دستمال تميز ميكني! و اگه ازت بخوام اسباب بازياتو سر جاشون ميذاري.
عاشق اين دوتا فيلت هستي و حتي شبم باهاشون ميخوابي(فقط وقتي ميخوايي بري حموم ميگم فيلتو پشت در بذار،منتظرت ميمونه پشت در، وقتي برگشتي بيا و باهاش بازي كن.كه تو هم باهاش باي باي ميكني و ميري حموم.وقتي هم برميگردي باهاش دااااا(دالی) ميكني و بغلش و بعد هم يه ماچ صدا دار)!!
وقتی بهت میگم smile to camera:
وقتی بهت میگم laugh to camera:
توی مچ کردن پازلاتم خیلی ماهر شدی.(حتی با بازی های پازلی آیپد)
تازگی که نمیذاری موهاتو ببندم میذارمت جلوی آیپد و به راحتی موهاتو درست میکنم
بازی یه چیزی رو قایم کن رو هم خیلی دوست داری:
دالیییییی
یاد گرفتی میتونی بدون کمک بری بالای میز آکواریم(که البته به خاطر شما تبدیلش کردیم به فلاور باکس)
تلفن زنگ میزنه بر میداری جواب بدی!
وقتی بهت میگم roll:
توي كلاس كارگاه كودك و مادر كه رفته بودم برات مدادشمعي و آبرنگ آوردن و نقاشي كردي و منم رفتم برات كلي رنگ انگشتي خوراكي و مداد شمعي گرفتم تا خلاقيتت رو روي كاغذ بياري و خيلي اين كار(البته بيشتر كثيف كاري) رو دوست داري!
کارتون بارنی رو خیلی دوست داری و ریموت تلویزیون رو برمیداری میگیری طرفش که برات کارتون بذارم.(میخوام با نمد برات یه عروسک بارنی درست کنم)
کارتون آموزشی brainy baby روهم کلی گشتم و پیدا کردم که بنظرم چیزای جالبی داره.
از وقتی هم که اتاقتو جدا کردم و یه ضرب(بزنم به تخته) تا صبح میخوابی دیگه درخواستت به شیرم کم شده و احتمالا تا هوا گرم نشده از شیر بگیرمت.
مترجم خوبی شدی .مثلا میگم بهت let's go get ready to go out بالافاصله میگی "دد".یا وقتی بهت میگمdo you wanna eat food میگی "به به".بهت میگم let's go to the bathroom میگی "آبه".میگم do you want your Pacifier میگی"مه مه".
عاشق عکسی و وقتی موبایل یا آیپدمو گیر میاری اول میری سراغ عکساش
وقتی بهت میگم kiss me from your cheeks اون لپای خوشگلتو میاری جلو و منم یه ماچ آبدار ازش میکنم و بهترازون موقعیه که میگم kiss me from your lips که تو هم لبای آلبالویی خوشگلتو غنچه میکنی و خودت میای جلو و منو بوس میکنی(آخ که چه کیفی داره والا)
تا شماره 3 بلد شدی بشمری(فقط نوع شمردنت فرق داره ولی معلومه داری میشمری!!)
دنبال یه جایی مثل مهد کودک برات میگردم که فقط باهات انگلیسی صحبت کنن(مثل مهد کودک رنگین کمان یا ستارگان)ولی همه جا گفتن بعد از 3 سالگیت.البته کارگاه دوزبانه کودک و مادر زیاد شده ولی من نمیخوام فقط به یک روز در هفته اونم یک ساعت اکتفا کنم.
ایشالا به زودی میام از ترم سوم کارگاهت مینویسم.
در حال بازی با ثمین جون(دختر دختر خاله مامانی) که خیلی هم همدیگرو دوست داری
الان که دارم وبتو آپ میکنم داری به نی نیت شیر میدی!
عاشق موقعی هستم که میخوابی و دلم میخواد ساعت ها بیدار بمونم و خوابیدنتو تماشا کنم
البته بعضی موقعا هم جلوی تلویزیون دراز میکشی
تولد عمو صادق:
دایی جون علی , ساره جون و زهرا جون: