پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 8 سال و 27 روز سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

يه اتفاق بد

1393/9/19 1:42
نویسنده : مامان مائده
4,519 بازدید
اشتراک گذاری

اين ماه يه اتفاق خيلي بد برات افتاد...ماجرا از اونجايي شروع ميشه كه شيطنتاي شما سر به فلك كشيده و دست پسرارو هم از پشت بستي!

يه روز ظهر كه ميخواستم پمپرزتو عوض كنم و تو هم طبق معمول مشغول دويدن و فرار كردن بودي كه نگيرمت و لباستو در نيارم،دور ميز آكواريم پات پيچ خورد و با سر اومدي زمين و گوشه لبت با پايه ميز جر خورد.

بميرم برات... 

اولش فكر كردم چيز مهمي نيست بغلت كردم ولي يه ثانيه بعد ديدم لباسم خوني خوني شده و همچنين لباس خودت .خيلي ترسيده بودم ولي خونسردي خودمو حفظ كردم و هي بهت گفتم چيزي نيست.تا يه خورده مشغولت كردم و آروم شدي.من هم چون خيلي حساس به تميزي ام وقتي ديدم خون رو به موهات هم ماليدي مجبور شدم ببرمت حموم و بعدشم با همون لب پاره بهت ناهارتم دادم و بعد خوابوندمت.

اون روز بابايي هم سر كار بود و من نميدونستم بايد چيكار كنم يا كدوم بيمارستان ببرمت.از طرف ديگه هم بابايي بهم گفته بود اگه يه وقت مشكلي به وجود اومد به من نگو .چون تا برسم خونه قبلش سكته ميكنم و بذار شب بگو.بنابرين به بابايي هم هيچي نگفتم.

شب شد و بابايي اومد و گفت خب خداروشكر كه به خير گذشت و چيز مهمي نيست،آماده شو بريم بيرون شام بخوريم!!!

اونشب تا صبح راحت خوابيديم ولي صبح ديدم لبت چرك كرده و داره بد جوش ميخوره.

عكستو به داداشم كه پزشكه وايبر كردم و اون گفت اين نياز به بخيه داشته بيارين من ببينمش.شب رفتيم پيششو زنگ زد بيمارستان دي و دكتر اونجا رو بهمون معرفي كرد.ما هم بلافاصله همون ١١ شب رفتيم اونجا كه دكتر گفت اگه بخيه نزنيد ممكنه بد جوش بخوره و مثل اولش نشه بيايين همين الان بزنم.ما كه ديديم ساعت ١٢/٣٠ شبه و واقعا هم خسته بوديم و به نظرمون هم دكتر هم خسته بود و با توجه به اينكه دكتر گفت چون ٢٤ ساعت ازش گذشته مهم نيست الان بخيه بزنيد يا فردا،رفتيم خونه و فردا ظهرش رفتيم دوباره بيمارستان.

گفتن بايد لبت كه بد جوش خورده رو يه ذره پاره كنن دوباره بخيه بزنن.اون موقع داشتي براي خودت توي بيمارستان آواز ميخوندي و همه هم نگات میکردن که این واسه چی اومده بیمارستان!

در حال ادا در اورن حین عکس!

كه بعد از نیم ساعت گفتن بيارينش و من بغلت كردم و اونا ازم گرفتنت و بردنت توي اتاق عمل و ما هم مونديم پشت در اتاق عمل...

فقط صداي جيغت كه قاطيش هي ميگفتي مامي مائده رو ميشنيدم و گريه ميكردم و دعا ميكردم خدا بهت قدرت تحمل بخيه زدن رو بده.نيم ساعت طول كشيد و گاهي صداي گريه ات نميومد و من نگران ...

لبت ٤ تا بخيه خيلي ريز خورد كه بيشتر از داخلش بود...

خيلي بهم سخت گذشت و كسي تا مادر نشه درك نميكنه.بچه نازم،جگر گوشه ام،پاره تنم...وااااااااي

بالاخره تمام شد و در باز شد و من بغلت كردم و آروم شدم رفتيم توي ماشين و ٣ ساعت خوابيدي.

يك هفته بهت آنتي بيوتيك دادم كه لبت چرك نكنه و يه كرمي به اسم cicactive كه ترميم كننده بود و هر شب بايد ميزدم.

يك هفته گذشت و رفتيم بخيه هات رو بدون هيچ درد و گريه اي كشيديم و لبت به صورت معجزه آسايي دوباره شده بود مثل روز اولش.

خدارو خيلي شكر كرديم كه بخير گذشت.اميدوارم ديگه هم ما بيشتر مراقبت باشيم هم خودت حواستو بيشتر جم كني.البته از بعد از اون ماجرا هر موقع ميخوايي توي خونه بدويي بهت ميگم dont run,just walk slowly, انقدر قدماتو آروم ميكني كه يك وقت دوباره نيوفتي.

راستي يه خبر خوبم دارم اينه كه اونشبي كه لبت اينجوري شد براي اينكه لبت چرك نكنه مجبور شديم ديگه پسونكتو يه جوري قايم كنيم كه باعث عفونت  لبت نشه و هر موقع ميخواستي بخوابي ميگفتم بهت پسونكت گم شده و بايد ددي يكي ديگه برات بگيره و تو هم ميگفتي ددي ممه أ (يعني ددي براي دهنم پسونك بخره).البته خوابت كه بد بود ديگه كلا بهم خورده و ديگه بعدازظهرا كه نميخوابي هيچ،شبها هم به زور توي بغلمون ميخوابي.

دختر خوبم بدون سر اين ماجرا خيلي خيلي برات ناراحت شدم و غصه خوردم.دوستت دارم.تمام زندگي مني❤️ 

پسندها (17)

نظرات (93)

مامانی رادین
15 دی 93 1:50
ای جونم خدا نکنه دختر به این خوشگلی و باهوشی چیزیش بشه خدارو شکر خطر به خیر گذشته اگه با تبادل لینک موافقین به ما سر بزنید
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم چشم حتما ميام پيشتون
topolooooo
15 دی 93 10:50
خیلی ناراحت شدم مائده جون انشاا...دیگه هیچ وقت از این اتتفاقا نیوفته.
مامان مائده
پاسخ
ممنونم گلم.ايشالا
مریم
15 دی 93 12:37
خداروشکر بخیر گذشت. بخدا من بودم چند بار تا حالا سکته زده بودم! من انگشت بچم خونی شد یه ذره , داشتم می مردم از گریه و تنهایی! چه برسه به اون همه خون... انشاالله همیشه خوب باشه.
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم واقعا خداروشكر
محیا
15 دی 93 13:03
سلام عزیزم ساریناکوچولو بهتره؟ یه سوال داشتم میشه لطفا بگین لباس شب یلدای پارسال ساریناجونو از کجا خریدین؟ ممنون میشم
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم.بلوز شلوار طرح هندوانه بوده خودم تاپ و دامن سرهميش كردم
مامان دردونه
15 دی 93 17:06
خداروشکر که بخیر گذشته....تا کل مطلبت و بخونم جون به لب شدم... خیلی خوب شد که جاش هم نمونده
مامان مائده
پاسخ
خيلي ممنونم
مهربوون
15 دی 93 18:38
واای نگووو عزیزززم.. چه دردی کشیدهانشاالله که دیگه ازین اتفاقا نیوفته برا دختر گلموون... درکت میکنم مائده جون .. خداروشکر که خوب شده
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم مرسي
مامان فتانه
15 دی 93 21:19
واااای عزیزممممم...بمیرم براش...چه دردی کشیده..میدونم خیلی سخته تحملش...انشالله دیگه هیچ اتفاقی نیفته براش
مامان مائده
پاسخ
خيلي ممنونم واقعا سخت بود بله
ترنم
16 دی 93 18:38
آخی عزیزم ،واقعا سخته تحملش برای پدر و مادر،با این که هنوز مادر نیستم اما میتونم بفهمم چقدر سخت بوده برات...خداروشکر بخیر گذشته...براش اسپند دود کن وصدقه بزار
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم بله خداروشكر كه به خير گذشت
بابای ملیسا
18 دی 93 15:52
با سلام . ضمن تبریک به خاطر داشتن وبلاگ زیبا و پر محتواتون ، خوشحال میشم تا از وبلاگ دخترم ، ملیسا ، عشق بابا دیدن کنید . ملیسا منتظر حضور سبز شما تو کلبه مجازی خودش نشسته . راستی ما رو از نظرات خودتون به عنوان یادگاری ماندگار برای آینده فرزند عزیزم محروم نکنید .
مامان مائده
پاسخ
ممنونم دوست خوبم. چشم حتما میام پیشتون
مامان کیان
19 دی 93 13:22
سلام مائده جان خدا رو شکر میکنم که همه چیز به خوبی گذشته ..وقتی داشتم اتفاقی که واسه سارینا جون افتاده رو میخوندم خیلی ناراحت شدم واقعا درکت میکنم .از روی سارینا جون ببوس عزیزم و براش اسپند دود کن .
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم عزيزم.واقعا خدا بخير كرد
فروهر
20 دی 93 11:01
سلام مائده جان مرسی ازینکه نوشتی و یجورایی شیطنتهای سارینا رو توضیح دادی..واقعا بهت حق میدم... خیلی ناراحت شدم و یجورایی دلم ریش شد ازین قضیه لب سارینا بازم خیلی دل داری تا دم اتاق عمل رفتی..هرچند جای نگرانی نداشته و براحتی حل میشده از این به بعد داستانهای وحشتناک که نه..داستانهایی بگو ازینکه اگر سارینا شیطنت کنه چه اتفاقهای خطرناکی ممکنه بیفته من دختر داییم کوچیک بود داییم همیشه باهمین داستانها مجابش میکرد که حرف گوش کنه مثلا وقتی روی چنگال و کارد راه میرفت توی اشپزخونه داییم با فرو کردن یه چنگال توی پرتغال نشونش میداد که امکان داره چنگال بره تو پات و کار خطرناکیه اونجا راه نرو و اون خودش چنگال هارو میزاش روی کابینت و هی میگفت نَقَناکه نَقَناکه
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم از همدرديت.خداروشكر كه به خير گذشت.آره منم همش بهش ميگم اگه مواظب نباشه چي ميشه
مامان حبه قند
20 دی 93 21:10
وای خیلی ناراحت شدم دلم هری ریخت پایین.دختر نازمون. براش صدقه بذار
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم بله حتما
مامای محیا
21 دی 93 7:52
الهی من فدای این دختر جیگر بشم که درد کشیده.دلم کباب شد. اتفاقا هفته پیش اماده بودیم که بریم بیرون دختر من هم 2 سالشه همینجوری مثل سارینا با فک افتاد رو سرامیک و لب پایینش پاره شد و کلی خون اومد و چرک هم کرد .که خدارو شکر با انتی بیوتیک مشکل حل شد.ما مادرا چی میکشیم تا این بچه ها بزرگ بشن
فروهر
22 دی 93 11:34
راستی یه تجربه شخصی که یادم رفت بگم درمورد اینکه میگی سارینا اصلا نمیخوابه و همش بیداره ..چرا بهش همراه با ناهار دوغ نمیدی؟یا ترکیبی از شیر و ماست که غلظتش مث شیر باشه ؟؟ اینو یکی از اقوامم که خودش دکتر به بچش میده و خود بچه بهش تلقین شده شبا میگه خوابم نمیاد بهم شیروماست بدین یه لیوان شیروماست میخوره زود میخوابه..هم توی رشد قد بچه تاثیر داره و هم سالمه هم خواب آوره
مامان مائده
پاسخ
كاشكي براي سارينا هم اثر داااااشت
آبجی فاطمه
22 دی 93 21:24
وااای عززززیزم چقدر ناراحت شدم.طفلک.یه اتفاق که برا بچه ها پیش میوفته مامانا جون به لب میشن.عزیزم صدقه براش بزار.انشاالله بلا ازش دور باشه.خداروشکر که به خیر گذشت.خدا حفظش کنه.
مامان کیان کوچولو
24 دی 93 18:10
ای جانم خیلی ناراحت کننده بود ... خداروشکر ک بخیر گذشته
رونیکا
28 دی 93 11:12
سلام من یه نوجوان دارم که تا مدتی پیش باهاش خیلی مشکل داشتم. از یکی از دوستانم شنیدم که یه جایی هست که میشه این مشکل رو حل کرد و من هم رفتم و شرکت کردم. الان وضعیتمون خیلی بهتر شده. این جایی که من رفتم یه موسسه است که یه سری کلاس های متفاوت داره که به نظر من برای ایجاد یه زندگی خوب بی تاثیر نیست. بهتون پیشنهاد می‌کنم که برای آسودگی بیشتر توی این کلاس‌ها شرکت کنید. من اسامی بعضی از این کلاس ها رو براتون می نویسم رفتار با نوجوان ، بازی و پرورش کودک ، آموزش پیش از ازدواج ، رفتار با کودک ، ارتباط همسران ، ارتباط کلامی ، مدیریت بر خشم ، قصه گویی و کتاب‌خوانی، مدیریت بر استرس ، رفتار با کودک دبستانی ، مدیریت بر خود شماره تلفن و سایتش رو هم براتون می‌نویسم تلفن: 88728317- 021 و 88715651- 021 سایت: www.madaraneemrooz.com
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم دوست خوبم از راهنماييت.حتما سر ميزنم بهش.موفق باشي
فاطمه
28 دی 93 12:05
سلام خسته نباشید. چند تا سوال دارم. دختر من 18 ماهه س میتونم از الان باهاش انگلیسی حرف بزنم؟ چون فارسی رو دیگه خوب بلده؟ و اینکه شما مهمون میاد یا مهمونی میرین یا کسی زنگ میزینه هم با سارینا جون انگلیسی حرف میزنید؟
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنون.من نميدونم زبان شما در چه حدي هست و اينكه دخترتون الان فارسي رو كامل ميفهمه؟ بله من كلا همه جا با سارينا انگليسي حرف ميزنم .توي فاميل،غريبه،پشت تلفن،حتي شبا براش قصه انگليسي ميگم همه جا و هميشه .در غير اينصورت بچه ممكنه قاطي كنه
مامان بهار
28 دی 93 22:18
سارینای ناز خیلی ناراحت شدم .واقعا درد نی نی ها برای مامانها غیرقابل تحمله.. خداروشکر که خوب شدی عزیزم
صبا
29 دی 93 14:06
وااااااااااااااااااااااااای عزیزمم
فاطمه
29 دی 93 15:13
وای مرسی از اینکه جوابم رو دادین. من ترم آخر مترجمی زبان درترم بهمن رو در پیش دارم خدا بخاد. دخترم هم فارسی رو خوب حرف میزنه جدیدا جمله هم میگه. بنظرتون از چه سی دی آموزشی زبان اول شروع کنم؟ ممنون از راهنمایی تون و وقتی که میزارین.
مامان مائده
پاسخ
خواهش مجيكنم عزيزم.به سلامتي ايشالا.peppa pig به نظرم خيلي جذابه
صبا
29 دی 93 18:17
ی دنیا ممنوووووووووووووووونم دوست خوب و مهربونم..زود بیا آپ کن دلمون واسه سارینا جون شیطون بلا ی ریزه شده
naria
30 دی 93 10:46
با سلام طراحی،چاپ و برش استیکر برای اطاق کودک و نوجوان با طرح های کارتونی دخترونه و پسرونه برای دیدن نمونه طرح ها و دانلود کاتالوگ از این وبلاگ دیدن فرمایید. www.stikers.blogfa.com با تشکر
م.م
1 بهمن 93 19:12
آخی خاله چی شده بود؟نبینم زخمی بشی خوشگل خانوم مامانی بیشتر مواظبش باش.حالا خداروشکر که زودی خوب شده
غزاله
5 بهمن 93 12:25
سلام.خوبین؟؟ من واسه تولد عشقم همسرم یه وب ساختم.میخوام تا تولدش 1369 تا تبریک جمع کنم براش و تولدش نزدیکه.میشه شما هم چندتا تبریک برامون بذارین؟؟ فقط چون وبم مشکل پیداکرده لینک کامنت های پست رو براتون گذاشتم ممنونم
خاله جون
6 بهمن 93 14:04
آپم
محدثه
6 بهمن 93 16:01
من از همیشه به وبلاگتون سرمیزنم.عاشقه ساریناکوچولوام.خیلی ناراحت شدم وقتی گفتین براش همچین اتفاقی افتاده.خداروشکر که خوب شد.ایشااله همیشه سلامت باشه
Maryam
6 بهمن 93 16:42
Salam maede khanum.kheili narahat shodam babate kuchuluye nazetun.eshalla ke zudi khub mishe.ye soal dashtam?man alan daram sismuniye dokhtaramo mikharam.mikhadam bebinam shoma az kaleskeye sarina joon razi hastin?va az koja kharidin?agr moshkeli nadare geymatesh chande?mersi
مامان مائده
پاسخ
سلام دوست خوبم خيلي ممنون.راضي هستم .مكسي كوزي هست فكر كنم ١ خريديم سه سال پيش الان مدل هاي خيلي جديدتري اومده.مكسي كوزي دوتا نمايندگي توي خ وليعصر بالاتر از پارك ساعي داره.ايشالا به سلامتي خريداي خوبي بكني و دختر گلتم به سلامتي ازشون استفاده كنه
مامان رادمان جون
8 بهمن 93 15:47
خدا رو شکر که به خیر گذشت و ساریناجون خوب خوبه
مامان فرشته های آسمانی
9 بهمن 93 13:24
آخی ایشالله دیگه هیچ وقت اتفاق بد نیفته ناراحت شدم راستی مائده جون باما قهری دیگه بهمون سرنمیزنی
مامان مائده
پاسخ
خيلي ممنون.نه عزيزم به خدا ميبيني كه حتي نميرسم وب سارينا رو آپ كنم
الهام
10 بهمن 93 20:24
سلام من به تازگی با وب شما آشنا شدم و تو همین دو سه روزی که باهاتون آشنا شدم بیشتر صفحات رو دیدم و کلی ذوق کردم از آشناییم خیلی ناراحت شدم از اتفاق بدی که برای گل دخترتون به وجود آمده الهی که تنش همیشه سالم باشه . مائده خانوم گل و با سلیقه میتونم ازتون سوال کنم هدیه تولدتون رو از کجا براتون تهیه کردن اون تنگ گل زیبا رو منظورمه من خیلی ازش خوشم اومده و برای هدیه میخوام از روش سفارش بدم منتها چند تا گل فروشی سر زدم اون جور به دلم نشسته گل آراییشون میخواستم اگر امکانش باشه به همون گل فروشی که شما ازش تهیه کردین سفارش بدم. با تشکر
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم.تا اونجايي كه ميدونم اكثر گلفروشي ها دارن نميدونم همسرم خريده بايد ازش بپرسم
مات سارا
10 بهمن 93 22:54
واي عزيزم...منم همچين تجربه اي يك ماه پيش داشتم اما نميدونستم بايد بخيه بشه اتفاقا چرك هم از لب سارا اومد...واي نه من چقدر سارا زجردادم پس...اما با پماد هرروز ميماليدم ...تازه لثه اش هم خوناومد....ازروي دوچرخه افتاد...به هرحال انشالله هميشه بچه ها سالم باشن..
مامان مائده
پاسخ
راست ميگي؟ واي چقدر ناراحت شدم ايشالا كه جاش اصلا جاش نمونه
مامان حبه قند
15 بهمن 93 15:52
چرا نیستی مامانی دخترک خوبه؟
مامان مائده
پاسخ
مرسي عزيزم.درگير اسباب كشي هستيم سرم شلوغه.شايد بعد از عيد بيام
ساناز
16 بهمن 93 12:43
سلام یه سوال داشتم اون موقع سیسمونی سارینا کلا قیمتش چند شد؟
مامان مائده
پاسخ
عزیزم دقیقا یادم نیست
مامان آرزو
18 بهمن 93 12:25
سلامواااااای خدایا مائده جون چی کشیدی خداروشکر که اثر زخم از بین رفته ولی وقتی گفتی باید بخیه بخوره تا اخرش که از اتاق اومد بیرون من گریه کردماااااااااا بمیرم براش خیلی ناراحت شدم عزیزم ایشالا که ازین اتفاقای بد اصلا اصلا نمیفته
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنون عزيزم از همدرديد.ايشالا
فاطمه
18 بهمن 93 12:25
سلام . آخ دلمون کباب شد با این عکسا. الان که بهتر شده؟ ایشاا... دیگه پیش نیاد از این اتفاقا.
مامان مائده
پاسخ
سلام بله خداروشكر يه هفته اي جاش رفتممنونم
آبجی فاطمه
18 بهمن 93 23:30
واای عکسارو الان دیدم چقد بد شده بود.طفلک مادر و دختر چی کشیدن.
مامان مائده
پاسخ
ممنون از همدرديت
مامان راضی
19 بهمن 93 15:20
الهی بمیرم چه زجری کشیده سارینا کوچولو ای جونم ماشالا به این دخمل نااااز گلم با افتخار لینک شدی دوست داشتی به وب محدثه جونی سر بزن بوسسسسس
مامان مائده
پاسخ
ممنون عزيزم
نیلوفر
25 بهمن 93 12:04
وای عزیزم .. بلا بدور باشه .... چه جوری تحمل کرده طفلک.... شیطون بلا مامنی رو ترسوندیا
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم خداروشكر به خير گذشتتتتت
مامان مطهره
27 بهمن 93 13:30
چه تحملی داشتین که همحمامش کردین هم صبر تا شب..مطهر البته توی سفر خورد زمین و لازم شد بخیه بخوره ..فوق العاده صحنه ی بدی بود واسه ام..عکس کوچولوتونو دیدم یاد اون شب خودمون افتادم..خدا خیلی هوای بچه هارو داره.. شکر که الان خوب خوب شده
محبوبه
27 بهمن 93 21:35
مامان مائده جون چرا آپ نمیکنی دلم واسه سارینا جون ی ذره شده؟؟؟ انشاا... هر جاهستین سالم و تندرست باشین.
مامان مائده
پاسخ
به خدا سرم خيلي شلوغه بعد از عيد هم اسباب كشي دارم
مامان نفیسه
28 بهمن 93 10:01
الهی بمیرم چرا اینجوری شد خییلی ناراحت شدم دختر قشنگمون ایشاله که زود خوب شه و جاش نمونه
مامان خدیجه
28 بهمن 93 11:11
عزيزم خيلي ناراحت شدم الان دختر نازتون چطوره اميدوارم حالش خوب خوب شده باشه با اجازتون لينكتون كردم اگه مايل هستيد ما را لينك كنيد خوشحال ميشم
مامان مائده
پاسخ
ممنونم خوب شد ديگه.خيلي ممنون.چشم در اولين فرصت لينكتون ميكنم
عادله
29 بهمن 93 16:39
وای عزیزم واقعا شکه شدم با دیدن عکسای نی نی الهی شکر به خیر گذشت میتونم درک کنم شرایط بدی رو تجربه کردید با این که مادر نشدم. راستش اومده بودم ازتون سوالی بپرسم که مدتهاست داره اذیتم میکنه عکس نی نی رو دیدم بد جوری شکه شدم. و اما سوالم من یه مدتیه کانون زبان ایران ثبت نام کردم و جز بچه های هنرستانی هستم و گرافیک خوندم هم تو هنرستان هم دانشگاه زبانم خوب نبود چون کلا بچه های هنر اینطوری هستن. الان دارم basic 3 رو میگذرونم و معلم این ترمم با دو ترم پیشم فرق داره این من ترم پیش نمره کتبی 92 شدم و جمعش با کلاسی 88 شدم این ترم معلمم کلی اعتماد به نفسم رو ازم گرفته و میگه این موسسه به درد شما نمیخوره (من 26سالمه) باید بری گرامرت رو قوی کنی وگرنه اینجا خوندنت بی فایده است میخواستم بدونم نظر شما چیه راستش من خودم فکر میکنم اگه بخوام 3سال اینجا وقت بزارم و به نتیجه مطلوب نرسم ضرر میکنم و چون تصمیم دارم برای نی نی اوایل سال جدید اقدام کنم میترسم بین این کلاس ها فاصله بیوفته نظر شما چیه من باید چی کار کنم ؟معلم خصوصی خیلی گرون در میاد نمیتونم فعلا معلم خصوصی داشته باشم ممنون میشم با توجه به تجربیاتت کمکم کنی عزیزم
مامان مائده
پاسخ
خيلي ممنون از هم درديت. اگه گرامرت خوبه برو فقط كانورسيشن كار كن و تا با كسي حرف نزني زبونت راه نيفته.خصوصي رو ول كن عمومي بهتر نتيجه ميده وقتي توي جمع باشي.موفق باشه.ايشالا به سلامتي
عادله
1 اسفند 93 18:00
نه گرامرم خوب نیست شما از کجا شروع کردی؟
مامان مائده
پاسخ
من ٤ سال بلكم بيشتر فقط گرامر خوندم.برو كلاس گروهي خيلي موثره.موفق باشي
فرانک
4 اسفند 93 1:31
چه خبر بدی....خدا رو شکر بخیر گذشت.ایشالله سارینا جون همیشه سلامت باشه و لبش خندون
مامی حلما
5 اسفند 93 10:24
سلام عزیزم انشالله دیگه از این اتفاقای بد واست نیافته همیشه سالم باشی مامان مائده جون یه انتقاد دارم اونم اینه که فکر کنم خیلی دل گنده ای داری و دخترمون حسابی اذیت شده خوش به حالت واقعا بعدم اینکه وبلاگ نویسی اصولا واسه کودکان اینطوریه که واسه دخترت می نویسی و روی صحبتت دختر گلت پس احتیاجی به این همه توضیح از مسایل خانوادگیت اهمیت نداره چون بعدا بزرگ میشه و خودشم میدونه مگر اینکه مخاطبت خواننده ها و مردم و .... باشن
عادله
5 اسفند 93 10:36
آخه کلاس گروهی موسسه ها مکالمه یاد میدن بیشتر . کجا برم؟
هما(مامان رستا)
8 اسفند 93 17:00
عزیزم تا وبلاگ باز کردم و دیدم دخمل کوچولو لبش بخیه خورده شوک شدم خدارو شکر به خیر گذشته مایده جونم یه سوال و مشورت باهات داشتم راستش امسال عید ما یه سفر تقریبا دو هفته ای به جنوب شرق اسیا داریم واسه غذای رستا در طول سفر یه کم نگرانم خواستم ازت راهنمایی بخوام که پارسال واسه سارینا چیا با خودت برده بودی؟ اخه رستا و سارینا دقیقا یکسال با هم اختلاف سنی دارن و پارسال عید سارینا هم سن امسال رستا بوده ممنون میشم اگه تجربه ات رو بهم بگی بووووووس
مامان راضیه
9 اسفند 93 23:18
مایده جون سلام، ان شاالله که دیگه اتفاق بد برای سارینا جون نیفته، آدم دلش ریش میشه کوچولوها یه چیزیشون شه، عزیزم منم باردارم الان و وبتو خوندم از اول تا الان خیلی لذت بردم، ممنون میشم بگی ست تخت و کمد سارینا جون چه برندی بود و همچنین کالسکه سارینا جون، ممنون پیشاپیش از کمکت
مامان لیلی
10 اسفند 93 16:02
سلام عزیزم.... آنیتا تو مسابقه ی نی نی عکس شرک کرده.... اگه به ما لطف کنی و بری بهش رای و امتیاز بدی ممنون میشیم اگه هم نه که بازم عزیز و مهربونی سایتشم تو پست جدید برا آنیتا گذاشتم...نحوه ی رای دادن هم گفتم... هر وقت دوست داشتی میتونی بری بازدید کنی
مامانی
12 اسفند 93 23:38
وااااااااای خاله الهی فدات شم..........
مامان مژده
13 اسفند 93 1:26
سلام مامان مائده،سارینا جونم حالش خوبه؟وقتی عکساشو دیدم حسابی غصه خوردم ایشالا هر چه زودتر خوبه خوب بشه سارینای ناز خاله.
ana
13 اسفند 93 14:15
سلام...الهی خیلی ناراحت شدم تو این سن خیلی اذیت شده.....خدا رو شکر ب خیر گذشته....دوست داشتین به ما هم سر بزنید.......
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم از همدرديت.بله خداروشكر بخير گذشت.چشم حتما
فاطمه
16 اسفند 93 8:51
سلام میشه لطفا چند تا از کتاب انگلیسی زبان که به درد زیر سه سال بخوره بمن معرفی کنین ممنون میشم چون دسترسی بجایی ندارم.
مامان مائده
پاسخ
كتاب پاكتز خيلي خوبه كه الان معلم دخترم داره باهاش كار ميكنهpockets
مامان حبه قند
17 اسفند 93 0:47
کجایی عزیزم چند ماهه که ننوشتی
مامان مائده
پاسخ
در گير اون خونه ام عزيزم.اسباب كش داريممممم
آبجی فاطمه
20 اسفند 93 22:01
چرا دیگه وبلاگ دختري به روز نمیشه؟دلمون براتون تنگ شده
مامان مائده
پاسخ
سلام عزيزم به خدا خيلي سرم شلوغه.الانم درگير اسباب كشي هستم شايد ارديبهشت بتونم بيام
مريم
24 اسفند 93 19:20
سلام مائده جون من خيلي وقته نيومده بودم وبلاگتون چون مشكل داشتم نميتونستم بيام قربونش برم چقدر بزرگ شده سارينا جون ايشالله هميشه سلامت باشه
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم عزيزم خوشحاليم بهمون سر ميزنيد
مريم
24 اسفند 93 19:22
سلام مائده جون نميدونم نظرم نيمه ارسال شده خواستم بگم خيلي منظمي چون بعضيا ديگه پست نميذارن ممنون
مامان مائده
پاسخ
سلام عزيزم اين فرشته هاي شيطون بذارن همه مامانا ميان پستاشونو آپ ميكنن
مامان الهام
25 اسفند 93 15:27
سوختن غمهایتان را در آخرین 4شنبه سال آرزو دارم پیشاپیش چهارشنبه سوری مبارک
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم از آرزوي قشنگتونسال نوي شما هم پيشاپيش مبارك
خاله ی آریسا
26 اسفند 93 10:27
سال 94 پیشاپیش مبارک باشه دوست نازم همیشه سبز باشید میبوسمت یه عالمه
مامان مائده
پاسخ
ممنون عزيزم سال نوي شما هم مباركككككك
الهه مامان مبین
27 اسفند 93 18:27
خداوندا ، در این آخرین روزهای سال دل دوستان عزیزم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان هر کجا زخمی هست مرهم هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق جای آنرا فرا گیرد ، آمین . . . سال جدید رو تبریک میگم و از همینجا روی ماهتون رو میبوسم دوستون داریم زیااااااااااااااااااااااااااااد
مامان مائده
پاسخ
ممنون از متن قشنگتون سال نوي شما هم مبارك.ما هم خيلي دوستتون داريم
مامان
28 اسفند 93 11:52
اخر سالی اومدم سال نو رو تبریک بگم. یهو خشکم زد. بمیرم برای سارینا خوشگل نازم.خیلی ناراحت شدم. ان شاالله دیگه هیچوقت هیچ اتفاقی براش نیوفته. روی ماهتونو میبوسم سال نو هم پیشاپیش مبارک مائده جونم.
مامان مائده
پاسخ
خيلي ممنون از همدرديت عزيزم.ديگه خوب شد خداروشكر. ممنون سال نوي شما هم مبارك
مهربوون(محیا)
4 فروردین 94 0:27
عیدتوووون مبارک.. سال خوبی داشته باشید مائده جووون دلمون براتوون خیلی تنگ شده ... هرجا هستید خوب و خوش و سلامت باشید...
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم سال نوي شما هم مبارك.خيلي ممنون
بابا و مامان آروین کوچولو
5 فروردین 94 22:23
از صمیم قلبم خواهان آنم که ضربان قلبتان به لبخند های مکرر تکرار شود و هر آنچه به دل آرزویش را دارید بی بهانه ای از آن شما باشد دعایتان می کنم به خیر نگاهتان می کنم به پاکی یادتان می کنم به خوبی هرجا هستید بهترین ها را برایتان آرزو دارم لحظه هایتان بهاری لباتون خندون دلتون شاد روز و شب هاتون پر از شادی و آرامش و خوبی و سلامتی سال نو مبارک عزیییییییییییییییییییزم ایشاله دیگه هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت از این اتفاقهای بد و دلخراش برات نیفته قربووووووووووووووون پرنسس خانومم نازم بشم
مامان مائده
پاسخ
ممنونم عزيزم سال نوي شما هم مبارك.ايشالا كه براي هيچ بچه اي پيش نياد
مامان مژده
13 فروردین 94 12:59
سلام مائده جون.سال نو رو به خودت و خونوادت تبریک میگم. از طرف من تو این سال یه ماچ آّب دار از سارینا حونم بگیر.بیشتر به ما سر بزنید ببخشید یه مدت نبودم.
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنونم گلم .سال نوي شما هم مبارك.بووووووووس.چشم حتما
مامان حبه قند
15 فروردین 94 2:14
مامانی بنویس دیگه.
مامان مائده
پاسخ
امروز اسباب كشي داريم.چشم شايد تا يكي دو ماه آينده دوباره اومدم.دلم براي همتون تنگ شده
Azadeh
19 فروردین 94 0:06
سلام مايده خانم،خيلي خيلي ممنونم بابت دادن شماره،خيلي لطف كرديد،حتما هر وقت تماس گرفتم ميگم از طرف شما بوده،ساريناي خوشگلو ببوسيد،براي منو پسرم دعا كنيد تو مرحله از شير گرفتن هستم پسرم خيلي غصه مي خوره،بازم ممنونم
مامان مائده
پاسخ
سلام عزيزم خواهش ميكنم.اميدوارم ازش خوشت بياد و راضي باشي.ايشالا پسر گلت قانع ميشه كه ديگه بزرگ شده و ممه مال ني ني هاست
حمیده
20 فروردین 94 0:40
سلام.دخترم تازه 1سالش شده.میخواستم ازتون درباره کارگاه مادر و کودک سوال کنم.خوشحال میشم تو وایبر باهاتون صحبت کنم.اگه مانعی نداره بگین تا خصوصی شمارمو براتون بزارم.
topolooooo
20 فروردین 94 18:22
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم؛ برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد. اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت… باران احمق!!!! این است معنی “مادر” روزت مبارک مامان مهربون
کوثر
20 فروردین 94 21:34
ــــــــــــــــــــــ(¯´v´¯) ــــــــــــــــــــــــــــــ (¯´v´¯) ــــــــــــــــ(¯´v´¯)ـــ (¯´v´¯) ــــــــــ (¯´v´¯)ــ(¯´v´¯) ــــــــــــــ (¯´v´¯)ـــــــــــــــــ (¯´v´¯) ـــــــــــــــــــ (¯´v´¯) ـــــــــــ (¯´v´¯) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (¯´v´¯) ــــــــــــــــ (¯´v´¯) من اپـــــــــــــــــــــــــم عزیزم ...(¯´v´¯) ـــــــــــــــــــــ (¯´v´¯)ـــــــــــــخوشحال میشمــــــــ (¯´v´¯) ــــــــــــــــــــــــــ (¯´v´¯)ــبیایید وبم خالهــ ـ (¯´v´¯) ـــــــــــــــــــــــــــــــــ (¯´v´¯)ـــــــــــــ (¯´v´¯) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (¯´v´¯)
بابا و مامان آروین کوچولو
20 فروردین 94 21:56
مادر! خدا از خاک عشق تو رو سرشته فـرســتـاده از آســمـون فـرشته تـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرم کـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته روز مادر بر همه مادران خوب دنیا مبااااااااااااارک
فروهر
24 فروردین 94 12:10
نیامدی؟تورا چه شده..ای مائده بانو؟
مریم
27 فروردین 94 1:06
سلااااااااااااااااااااااام. باور کن انقد اومدم تو وبلاگت دیدم مطلب نذاشتی که خسته شدم! بیا دیگه! خوبی ؟ گل دخمل خوبه؟
مامان حبه قند
27 فروردین 94 16:19
مائده جان چرا نمی نویسی؟
مامان بهار
28 فروردین 94 15:56
ساریناجون کجایی؟؟؟؟ چرا پست جدید نداری؟؟؟
هستی
31 فروردین 94 22:31
هزاااااار ماشالا خیلی نازه خداحفظششششش کنه
مامان
2 اردیبهشت 94 5:00
خصوصی داری گلم
ناهید(مامان امیرحسین)
2 اردیبهشت 94 8:28
کجایی مائده جون؟ خوبید ؟ امید وارم خوب و خوش و سلامت باشید. تو رو خدا وبلاگ رو آپ کنید دلمون برای شیطنت های سارینا جون خوشگل تنگ شده
طیبه
6 اردیبهشت 94 10:53
اخییییی عزیزم.الهی که همیشه سالم باشه.ببخشید شما تو اینستاگرام هم پیج دارید؟
خجسته
6 اردیبهشت 94 21:22
سلام مامان مهربون چرا دیگه از دختر گلت مطلب و عکس نمیزارین من کلی چیز از شما یاد گرفتم دوست دارم ببینم این عروسک خانم چقدری شده
سمیه (آبجی حنانه و محمدسبحان)
9 اردیبهشت 94 12:41
مائده جان سلام. حالتون خوبه؟ سارینا کوچولو حالش چطوره؟ خیلی وقت بود سرم شلوغ بود و نتونسته بودم اینجا سر بزنم. حالا که این اتفاق بد رو خوندم خیلی ناراحت شدم ولی خدا رو هزار مرتبه شکر که خیلی زود خوب شده. اصلا بچه ها انقدر مظلومن که آدم دلش نمیاد ذره ای براشون اتفاق بد بیفته! راستی دلمون تنگ شد مائده جون بیایید و بنویسید زود زود میدونم سر شما هم شلوغه ولی هر وقت تونستید بازم به ما هم سر بزنید. منم مثل شما برای خواهر و برادرم دیر به دیر پست میذارم ولی بالاخره تلاشمو میکنم تا خاطراتشونو کم و بیش با دقت ثبت کنم. راستی یادتونه مائده جون بهتون گفته بودم از اینجا چیزهای خوبی یاد گرفتم. مثلا یکیش همین کارتونهای انگلیسی بود. منم خیلی وقته تقریبا یکسالی میشه که برای برادر و خواهرم دانلود کردم کیلدزکمپ ها رو پپا پیگ ها و کلی شعرهای انگلیسی رو! خیلی خوب میشه براشون. ما منتظر پستها و عکسهای جدیدتون هستیم. مراقب خودتونو سارینا کوچواو باشید. فعلا دوست عزیزممممم
مامان مهدیار
13 اردیبهشت 94 9:41
سلام قربونش برم لب پسر منم اینجوری شده بود اینقدر گریه کرده بودم ولی خدا رو شکر بخیه نخواست خودش زود جوش خورد
مامان نفیسه
15 اردیبهشت 94 10:22
سلام چرا دیگه آپ نمیکنید؟
مامان مائده
پاسخ
سلام عزيزم درگير اسباب كشي بوديم.سارينا رو هم فرستادم مهد.وقت كردم ايشالا حتما دوباره ميام
مامان نفیسه
15 اردیبهشت 94 10:22
ما منتظریم به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم
سمیه )آبحی حنانه و محمد سبحان(
17 اردیبهشت 94 1:27
مائده جون بابت پیام تبریک تولدم توی فیس بوک حسابی ازت ممنون. می بوسمتون عزیزم!
مامان مرضیه
24 اردیبهشت 94 11:55
سلام مامان مائده جون نمیدونی از روزی که این مطلبو خوندم چقدر ناراحت شدم... انشاالله الان بهتره، نه؟ میدونم خیلی تو این سن شیطونن و گاهی وقتا غیر قابل کنترل. خیلی سارینا رو دوست دارم و همیشه تا جایی که بتونم مطالب وبلاگتونو با دقت میخونم، برای همینه که خیلی از این اتفاق ناراحت شدم. اومدم بهتون بگم: آرامیس در مسابقه کوچولوی خواب آلود من شرکت کرده، ممنونم میشم برید بهش رای بدید http://photo.ninisite.com/Showphoto.aspx?vid=2015050709281290118
Saba
25 اردیبهشت 94 14:07
مائده جون دیگه اپ نمیکنییی؟
مامان مائده
پاسخ
عزيزم عكسا زياد شده بايد وقت كنم
مامان منصوره
29 اردیبهشت 94 1:17
سلام مامان مائده غیبتت چرا انقدر طولاني شده دلمون حسابی براتون تنگ شده من از وب دخمل شما خیلی استفاده میکردیم منتظر مطالب خوبتون هستم
مامان مائده
پاسخ
سلام قول ميدم زود بيام.نظر لطفتونه
سمیه (آبجی حنانه و محمدسبحان)
3 خرداد 94 13:07
سلام مائده جان... زودی بیایید دلمون تنگ شده! منتظر پستهای جدید هستم. دلت شاد و لبهات همیشه خندون مائده جان...
مامان مائده
پاسخ
سلام عزيزم ممنون ما هم....چشم به زودي زود ميام
طیبه
3 خرداد 94 14:38
سلام مائده جون من سارینارو خیلی دوست دارم.میشه به وبلاگتون سر بزنید زود زود؟راستی شما اینستاگرام دارید؟
مامان مائده
پاسخ
سلام ممنون لطف داريد بله دارمmaedehj2002 .چشم حتما
مریم
11 خرداد 94 16:57
کجایی دختر؟!
مامان مائده
پاسخ
مييييييييام زوووود
روشنا
15 فروردین 01 14:42
عزیزم الان جای بخیش نمونده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد