عروس کوچولوم
چند روز پیش عروسی یکی از فامیلامون دعوت بودیم.ولی من همون شب قبلش یک ویروسی گرفته بودم که حالم خیلی بد شد و به ددی گفتم نمیتونم بیام عروسی...
و به طور باور نکردنی خودت تنهایی با ددی رفتی و با فاطمه هم کلی بازی کردی و محدثه جون و مامان نرگس هم ازت مراقبت کردن.
دوستت دارم عروسگ خوشگل و نازم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی