١٠ ماهگيت مبارك
موش موشي مامان.توي اين ماه خيلي چيزاي جالب بلد شدي.باهات بازي موش و گربه ميكنم .بعضي موقع ها تو موش كوچولو ميشه و منم گربه تيز پا و ميگم بهت الان ميگيرم و ميخورمت.
تو هم با همون دست و پاهاي كوچولوت تندي فرار ميكني و هي وسط راه وايميسي منو نيگا ميكني و جيغ ميزني و ميخندي و بعد دوباره آي د فرار
و البته منم بعضي موقع ها موش ميشم و تو هم پيشي ملوسه و هي دنبال من چهار دست و پا ميايي.
عاشق دالي موشه اي و خودت هي حالا يا با پرده و اين چيزا يا با لبه ميز و مبل و صندلي و خلاصه هر چي گيرت بياد دالي ميكني.
به كتاب هم علاقمند شدي البته بيشتر دوست داري ورق بزني تا عكساشو ببيني.
يه جورايي شدي ذره بين مامان و هر چيز كوچيك روي زمين باشه رو با اون انگشتاي كوچولوت برميداري و ساعت ها باهاش مشغول ميشي!!!!
ديگه كلا وقتي شما بيداري هم پيانو زدن ممنوعه!چون قدت بلند شده و دستت به كليدا ميرسه و ميايي هي دكمه هاشو ميزني و البته با جيغ كه يالا منم بلند كن برات از موزارت بزنم!!منم كه طاقت گريهتو ندارم ميشونمت روي پام و تو هم ميخوني و ميزني !!!!!.
وقتي هم كه موزيكي بشنوي ، شروع ميكني به ناناي كردن و سر و شونت رو هي تكون ميدي
ديگه برات بگم از شيرين كاريات، سر سري باهام ميكني و بيني كوچولوتو ميچسبوني به دماغ گنده من و هي تكون ميدي
وااااااااي از موقعي كه ميخواييم سوار ماشين شيم و قبلش تورو هم توي كريرت نذاشته باشيم.زمين و زمان رو بهم ميدوزي كه ميخوام فرمونو دستم بگيرم و قام قام كنم و اگه نذاريم پشت رل بشيني بايد حداقلش برامون دنده رو عوض كني يا دستت بره توي آينه راننده!! !!!!!!
راستي پدر بزرگت بعد از ٢/٥ ماه از مسافرت برگشتند
ولي تنهايي و بدون مادر بزرگت و دايي ايمان:(البته باباجون به خاطر دانشگاشو كلاساش قراره يه ترم اينجا باشه يه ترم دوباره برگرده پيش مامان صديقه و دايي ايمان...
اینجا هم مامان صدیقه داره از پشت وبکم قربون صدقت میره:
در حال سر خوردن...
كلا به شكم هم ميخوابي.هر كاريت كنيم باز برميگردي روي شيكمت.
تقريبا ٢يا ٣ هفته هست با همه به زبون خودت حرف ميزني:اگاه ،ددا پته ،اده ...
ديگه معني حرفامونم ميفهمي.
اين كلمات رو راحت ميگي: آبه،مامان،بابا،به به،دد،دالي.
وقتي چيزي رو بخوايي صداي إهه إهه از خودت درمياري حالا اون چيز ميتونه فرمون ماشين باشه،ميتونه كليد هاي پيانو باشه يا به به باشه.
بازي چهاردست و پا رفتن روي مبلا رو خيلي دوست داري. هي ازين ور به اونور ميري و مياي.
از همه چي ميخوايي بالا بري حتي از سر و كول آدم!! عاشق ايني كه بري بغل باباييت و از شونش بري بالا!!
تازگي آكواريم و ماهي هاش خيلي برات جالب شدن و ميخوابي و نگاشون ميكني.
راستي از اول اين ماه ديگه علاوه بر سوپي كه برات درست ميكنم از غذاهايي هم كه خودمون ميخوريم هم بهت میدم و تو هم قشنگ خوب میجوی.