پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 8 سال و 30 روز سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

هفته ٢

خداروشكر كه بالاخره زردي سارينا جونم تموم شد و بالاخره بعد از ٣ روز (٣٠ ساعت) از زير دستگاه درش اورديم.چقدر اين ٣ روز برام سخت گذشت.همش مواظب بودم چشبندش در نياد،درجه اش از ٢٨ بالاتر نره،به پهلو باشه،هر دو ساعت بيدار شه شير بخوره كه ضعف نكنه و....اينهمه شبا درست نخوابيدم حالا ٣شبم اصلا نخوابم طوري كه نميشه:). بهترين لحظه زندگيم موقعي بود كه دكتر گفت ديگه لازم نيست زير دستگاه باشه انگار دنيا رو بهم دادن و منم بدو بدو رفتم تا لباساشو تنش كنم و بغلش كنم.بگذريم... پنجشنبه قرار شد مراسم اسم گذارون و اينا داشته باشيم و مقارن بود با عيد غدير ، كه ما هم از دو تا خانواده هامون براي اولين بار با حضور ساريناي نانازم دعوت كرديم.منم يه يادداش...
12 آبان 1391

هفته ١

جمعه پيش اولين شبي بود كه سارينا اومده بود توي اين دنيا.خيلي هم گرسنه بود ولي متاسفانه من هنوز شير نداشتم.هي گريه ميكرد و بيتابي تا اينكه بالاخره مجبور شديم يه مقداري بهش آب قند با قاشق بديم كه خوشبختانه خورد و آروم گرفت خوابيد.از روز بعد خداروشكر شير خوردنش شروع شد ولي همش تمام مدت خواب بود و به زور ناز و نوازش هم حتي بيدار نميشد.حتي موقع واكسنشم بيدار نشد!!! فرداش بيني اش شروع كرد به گرفتن.پوار بيني،قطره و هر چي كه لازم بود انجام داديم ولي نشد كه نشد و چون بيني اش گرفته بود شير هم نميتونست بخوره و من هم داشتم از ناراحتي ميمردم.تا اينكه بالاخره سه شنبه برديمش دكتر و گفت اين قرصي كه دكتر زنانت داده مسكن قويه و خواب آور زود قطعش كن و يه سري...
5 آبان 1391

سارينا جون همه رو سوپرايز كرد!!(خاطره زايمان)-مصادف با جشن سيسموني

سه شنبه پيش رفته بودم دكتر.بعداز معاينه گفت بايد از اول آبان تا ١٠ آبان منتظر باشي .گفتم وقتش كه ٢٢ آبان بود! خلاصه ما هم گفتيم وااااي وقت كمه بايد سريعتر بريم آتليه عكساي مدلينگ بارداريمو بگيرم كه قرار شد هفته بعدش بريم.از طرفي ديگه هم ١٤ آبان امتحان فاينال زبان داشتم كه اونم قرار شد هفته بعدش برم و بدم.استيكر هاي اتاقشم كه تازه اومده بود و هنوز فرش و لوسترش مونده بود با كلي كار ديگه.تازه به خاطر اينكه ني ني قراره زودتر هم بياد گفتيم جشن سيسموني رو همون آخر هفته يعني ٢٨ مهر بندازيم.جالبش اينجاست كه شب قبل از مهموني هم بليط كنسرت پيانو داشتيم!!! واقعا كارا توهم توهم شده بود. از يكشنبه شروع كردم به دعوت مهمونا براي جشن سيسموني.چهارشنبه خدم...
28 مهر 1391
15942 1 23 ادامه مطلب

٢ ماهگيت مبارك-قالب دست و پا

٢ ماهگييييييييييت مباااااااااارك. روزا مثل برق و باد ميگذره! فرشته كوچولوي مامان، انگار همين ديروز بود كه زميني شدي و دل ماماني و بابايي رو به آسمونا بردي. ساريناي مامان، عمر كوتاهه و همينطور كه تو هي بزرگ و بزرگتر ميشي ما پير تر و پيرتر ميشيم .يادمون باشه زندگي اونقدر كوتاهه كه يك دقيقه بيشتر با هم بودن رو بايد جشن گرفت.خيلي خوشحالم كه يلداي امسال رو در كنار تو جشن ميگيريم.               محفل آرياييت طلايي                           &n...
28 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد