پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

هفته ٣

1391/8/19 20:12
نویسنده : مامان مائده
2,975 بازدید
اشتراک گذاری

ديگه ازين هفته سعي كردم رو پاي خودم وايسم و يك روز درميون كه همسري ميره سركار خودم تنهايي سارينا جونو ترو خشك ميكنم.انگار سارينا جونم هم داره كم كم جا ميافته.

چهارشنبه اي در ١٩ روزگيش براي اولين بار(البته به جز دكتر بردنش) برديمش بيييييييرون.هفته پيش من خيلي به همسري اصرار كردم ولي گفت آلودگي هواست و هنوز زوده و ازين چيزا...ولي اين هفته ديگه من طاقت نياوردم و گفتم دلم ميخواد با كالسكه اش ٣ تايي بريم بيرون و همسري هم كه يه جورايي بدش نميومد قبول كرد و قرار شد بريم مركز خريد تنديس ولي سارينا بيدار نميشد كه شيرشو بخوره!!و من مجبور شدم شيرم رو براش آماده كنم تا هر موقع بيدار شد با شيشه بهش بدم. خلاصه ما رفتيم اونجا ولي پاركينگ پر بود رفتيييييييم تا طبقه٧- .فشار هوا زياد شده بود و من نگران.سريع سوار آسانسور شديم و تا ١ ساعت سارينا خواب بود و همه هي ميگفتن آخي نازي چه خوشگله و ازين چيزا و همسري هم گفت روشو بپوشونيم كه خدانكرده چشم نخوره!و من نگران.و من ميترسيدم نكنه بچه اي بدو بدو بياد و بخوره به كالسكه و كالسكه چپ بشه! و من نگران.و نكنه كيف كسي بخوره بهشو.... و من نگران كه يهو سارينا خانم بيدار شد و شير خواست منم شيشه شيري كه قبلا آماده كرده بودم بهش دادم ولي ايشون سييييييير نشد!و دوباره گريه و من نگران.هيچي منم گفتم اصلا خريد نخواستم بريم خونه با آرامش و خيال راحت بهش شير بدم.داشتم از سردرد و معده درد ميمردم به خاطر نگراني و استرسي كه داشتم .وقتي رسيديم خونه انگار دنيا رو بهم دادن و يه آرامش خاصي پيدا كردم و به اين نتيجه رسيدم هنوز زوده ببريمش جاهاي عمومي.

سارينا جون امروز هم براي اولين بار مامان صديقه زحمت كشيد و ناخن هاي خوشگلتو در ٢١ روزگيت با قيچي گرفت.مباركه ماماني.

از پاي كوچولوت هم قالب گيري كرديم و ايشالا از دستتم كه گرفتيم ميخواهيم برات قابش كنيم تا بدوني چقدر كوچولو بودي و تا وقتي بزرگ شدي ماماني و بابايي چقدر برات زحمت كشيده اند.

اين روزا هم يهو بيدار ميشي جيغ ميزني و دوباره ميخوابي و ما فكر ميكنيم دل درد داري هر چند كه داريم بهت قطره دل درد رو ميديم ولي ميدوني ماماني طاقت گريه و بيتابي تورو نداره پس زودتر خوب شو. 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مریم (مامان آرینا)
22 آبان 91 8:34
وااای عزیزم میدونم سخته تو خونه بودن و....ولی از هرچه بگذریم این آلودگی هوا بدتره منم ماه های اول آرینا رو بیرون نمیبردم و فقط از این خونه به اون خونه میرفتیم
مواظب خودتون و دخمل طلا باشید


خيلي ممنون.خوشحالم دركم ميكني
مامان کیانا
22 آبان 91 17:32
عزیــــــــــــــــــــــزم
شیرین ترین لحظه های عمرمون همین روزهاست. احساس قشنگ مادر بودن و کلی لذت و خوشی.
خدا حفظش کنه دختر خوشگلتو


خیلی ممنونم عزیزم.واقعا همینطوره.بووووس
اينترشاپ
23 آبان 91 14:24
عزیزم تبریک می گم دنیای شیرین و سختی هست دنیای مادرانه. اینکه دیگه باید از خیلی چیزها بخاطرش بگذری... در مورد شیر خواستنش که گفتی اینو ببین می تونی تو بعضی جاها اجازه بگیری و یه گوشه فروشگاهی به پرنسست خدمات بدی. یا تو جمع خانواده و.. خیلی بدرد بخوره.http://tisagol.com/details.aspx?id=846&pm=91


ممنون عزيزم من كاور شيردهي دارم فكر نميكردم بيشتر از اون مقداري كه آماده كرده بودم بخوره وگرنه با خودم مياوردم
ناهیدمامان فاطمه گلی
24 آبان 91 13:46
سلام من فاطمه ابجی ناهید جون
فعلا مدیریت وبسایت دست من هستش تا نی نی جدید بیاد و ایشالا خود ابجی ناهید مدیریت کنه و دوباره به شما سر بزنه ولی منتظر حضورتون هستیم و ما رو تنها نزارید مخصوصا ابجی ناهید رو
و براش دعا کنید که ایشالا بسلامتی نی نی دنیا بیاد
التماس دعا.


ايشالا به سلامتي هم براي مامان ناهيد هم براي ني ني
Zakiye
25 آبان 91 11:13
چقدر تو یه هفته تغییر کرده
حالا بزرگ میشه موهاشو براش میبافی میرید بیرون میدوه از اینور به اونور


مرسي عزيزم كه ميايي پيش ما.آره واقعا براي اون موقع ها ثانيه شماري ميكنمبووووووووس
عمه جونی
25 آبان 91 14:17
عزیزم خیلی ناز و خوشگله
واقعا چهرش خیلی ملوس و دوست داشتنیه
خدا حفظش کنه


ممنونم عزيزم لطف داري
ناهیدمامان فاطمه گلی
25 آبان 91 14:31
سلام به دوستای خوب ابجی ناهید و فاطمه کوچولو..
میخوام یه خبر خوب بهتون بدم نی نی ابجی ناهید امروز به دنیا اومد...
سالم و سلامت شکرخدای مهربان...
قربون شما که دعا کردید و نگران بودید...


خيلي خوشحال شدم.خداروشكر.مبااااااااركه.بووووس
مامان ساینا
26 آبان 91 22:14
عزیزمی خاله. مائده جون هر روز براش اسفند دود کنی ها. خیلی نازه ماشاله به جونش.


مرسي عزيزم.قربونت برم .بوووووووس
مریم (مامان آرینا)
28 آبان 91 1:23
چقدر جیگرررررررررری خاله


قرررررررربونت برم خاله جووووون'.بوووووووس
فرشته ام "امیرحسین"
28 آبان 91 21:48
ماشاله چه نازه این خوشگل خانم .فعلا برای بیرون رفتن خیلی وقت داری عزیزم امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید


خيلي ممنون از لطفت عزيزم.بله درست ميگي ولي بالاخره بايد يه موقع شروع كرد ديگه؛)بوسسسسسسسسس
مامان کیانا
30 آبان 91 15:47
چه خوشگل و نازه این دختر**********


مررررسي عزيزم.بووووووس
مامان بابای الیسا
30 آبان 91 19:06
عزیزم تو که از عروسکتم کوچولوتری ناز نازی مامانی این روزا خیلی قشنگو خاطره سازه و وقتی قند عسلی بزرگتر بشه دلت تنگه همین روزا میشه امیدوارم شادترین لحظه هارو داشته باشین


خيييلي ممنون.لطف داري.بوس بوس بوس
ناهیدمامان فاطمه گلی
1 آذر 91 10:53
سلام عزیزم
ممنون از لطفتون که به ما سر میزنید و از اینکه مایه تسکین دل من هستید ممنونم
نی نیت هم از طرف من ببوس


خوهش ميكنم عزيزم.خيلي ممنون
زینب (مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
9 آذر 91 20:53
ماشااااالله خدا برات نگهداره


ممنونم
آسمونی ها
2 بهمن 91 9:06
وای ما چقدر تفاهم داریم. یکی بیاد این همه تفاهم رو جمع کنه!
من هر وقت از دم مغازه کپل پا رد میشم. زل میزنم به این سرویس بچه آکواریوم. خیلی نازه.
مبارکش باشه


واقعا آدم می مونه!ممنونم.بووووووس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد