پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

هفته ٤

1391/8/26 16:22
نویسنده : مامان مائده
2,805 بازدید
اشتراک گذاری

طبق سونوگرافي اين هفته تازه قرار بود سارينا به دنيا بياد!! يعني تاريخ 2012/11/10 .ولي خب از اونجايي كه بچه ام هم مثل خودم عجوله اين موقع نيومد و خيلي بهتر شد كه اون موقع اومد؛) ديروز هم دوباره ٣ نفري رفتيم بيرون.من كه اين ٩ ماه خيلي خودمو نگه داشته بودم و نه شهربازي نه سينماي ٥ بعدي و ... نرفته بودم طاقتم سر اومد و از همسري قول گرفتم بريم تيراژه و سرزمين عجايب.

با پسرخالم اينا قرار گذاشتيم.شير سارينا رو آماده كردم و رفتييييييم.جاتون خالي به خريد كه اصلا نرسيدم! بعدشم سارينا رو سپردم دست همسري و رفتم بازيييييي.انقدر شلوغ بود كه نگو.بعد از ٢ساعت فقط دو تا بازي تونستيم بكنيم.منم همش هر ١٠ دقيقه يه بار زنگ ميزدم همسري و حال سارينا رو ميپرسيدم.بازي كه اصلا بهم خوش نگذشت چون همش در استرس بودم.بعدشم بدو بدو اومدم پايين پيش سارينا كه ديدم شيشه شيرشو خورده و بازم گرسنشه كه مجبور شدم آخرسري برم نمازخونه و شيرش بدم!!!! هر كي هم كه سارينا رو ميديد ميگفت چه عجله اي براي بيرون اومدن داشتين.نمي دونست كه من تقريبا ١٠ ماهه كه صبر كردم.واقعا براي كسي كه اهل تفريح و هيجان و اينور و اونوره ١٠ ماه يعني يه عممممممممر.

راستي سارينا جون جمعه هم براي اولين بار من و همسري با نظارت مامان صديقه برديمت حمام و ازتم كلي فيلم گرفتيم.كار سختي بود ولي شدني بود!!

 

اولين لباستم برات كوچيك شد(هموني كه باهاش هفته پيش ازت عكس انداختم).

براي اولين بار هم برديمت خونه پدر و مادر بابايي و شبشم براي اولين بار برديمت جلسه خاله ها و يكشنبه ديگه هم قراره تولد يك ماهگيتو براي اولين بار كه ميريم خونه مامان صديقه و بابا جون جشن بگيريم.چقدر زود گذشت....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

Zakiye
4 آذر 91 19:01
وای خدا چه فسقلی
قربون قلبای رنگ و وارنگ لباسش
مائده اینجوری که سارینا اینور اونور رو نیگا میکنه یه کاشفی چیزی میشه‌ها


خيلي ممنون عزيزم.آره ماشالا خيلي كنجكاوه چشماش يه جا بند نميشه؛)حتي موقع شير خوردن!!!بووووووس به خاله مهربون
مامان ساینا
5 آذر 91 16:51
ماشالههههههههههه به اون چشمای خوشگلت عزیزم


خيلي ممنون خااااااله جون.بوووووس
مهناز
8 آذر 91 20:34
ای جونم
کفشاشو
خوردنی شدی


؛) چوچولويم ديگه خاله
فرشته ام "امیرحسین"
11 آذر 91 19:18
ای جان عافیت باشه سارینا جونم چه راحت خوابیدی گلم مامانی چند ماه دیگه صبر کنی با دخملی میرید و در شهر بازی ها بازی میکنید


مرسي.اميدوارم عزيزم ولي تا سارينا بزرگ بشه و همپاي من بياد بازي خيييييييلي مونده؛)
مامان کیان کوچولو
14 آذر 91 13:57
عزیزم نازی نازی کوچولووووو



بوووووس خاله جون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد