پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

سفرنامه زمینی ترکیه و گرجستان ۱۴-۲۶ شهریور ۱۴۰۲

1402/6/11 17:13
نویسنده : مامان مائده
184 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای خوبم.قراره چند روز دیگه با ماشین خودمون زمینی بریم ترکیه بعدشم کشور گرجستان.ما رو دنبال کنید😄

داستان از اینجا شروع شد که من و همسرم تصمیم گرفتیم با ماشین بریم وان ترکیه و برگردیم.بعد فکر کردیم حالا که تا وان میریم یکی دو تا از شهرای دیگش رو هم ببینیم.منم دیدم تنهایی ممکنه خیلی خوش نگذره تو راه.زنگ زدم به پسرخالم اینا که اونام بیان،اونم خواهرشو گفت و دامادشونم پسرخالشونو و ... منم به مامانم و اون داداشم که برای ویزیت اومده بودن ایران پیشنهاد دادم با ما بیان و چند روز بعدشم به اون یکی داداشم😜

خلاصه همه با استقبال زیاد قبول کردن و شدیم ۵ تا ماشین با ۲۱ نفر😎 

برنامه سفرو ریختیم که شب اول تبریز-دوم ماکو-سوم ارزوم ترکیه-چهارم،پنجم،ششم ترابزون-هفتم،هشتم،نهم باتومی گرجستان-دهم ارزوم-یازدهم ماکو-دوازدهم تبریز و سیزدهم هم به سمت تهران برمی گردیم😌.

توی این مدتم همه کلاسای هنرجوهای پیانوم رو کنسل کردم که با خیال راحت تعطیلات رو سپری کنم.البته پیانوی تاشوم رو با خودم آوردم چون بدون نواختن پیانو اصلا بهم خوش نمیگذره.

حالا بریم سر اصل مطلب.

یه هفته قبل رفتیم برای کارای کاپوتاژ پلاک ماشین و بین المللی کردن گواهینامه و بیمه ها و اینا... 

شروع سفر:

دیروز روز اول سفرمون بود ،ساعت ۱۱ صبح با ماشینمون راه افتادیم به سمت تبریز و ساعت ۶/۳۰ بعدازظهر رسیدیم.

اقامتگاهمون در منزل مادر و پدر خانم برادرم بود که واقعا مهمان نواز بودن و شب اول با کوفته تبریزی بسیار خوشمزه و دلمه برگ مو و غذاهای دیگر از ما پذیرایی کردن و شب هم به پارک ائل گلی رفتیم و امروز صبح هم پذیرایی تمام با یک صبحانه بسیار مفصل.

الان هم به صرف ناهار در رستوران سنتی مظفریه در پارک ائل گلی جای همتون رو خالی می کنیم.

بعد از صرف ناهار ساعت ۳/۵ با پیوستن سه ماشین دیگه بهمون به سمت ماکو حرکت کردیم.

امروز روز سوم سفرمونه .ساعت ۵ صبح هست و به سمت مرز بازرگان راه افتادیم و انشالله قراره امروز بریم ارزروم ترکیه😉

الان تو صف مرز هستیم با اینکه صبح زود اومدیم کلی ماشین اینجاس

وقتی لب مرز قراره ۳-۴ ساعت معطل شی:

ساعت نزدیک ۱۱ صبحه هنوز پشت مرزیم.البته من مشکلی ندارم چون پیانوم باهامه☺️

بالاخره بعد از ۱۰ ساعت معطلی و خوردن یه ناهار حاضری،ساعت ۳/۵ بعدازظهر تونستیم بریم اونور آب!

شب به ارزروم که هنوز مقصد اصلیمون نبود رسیدیم و‌ صبح روز پنجم رفتیم چند جای دیدنی مثل قلعه و مدرسه و بازار و... رو دیدن کردیم.

بعد از دیدن چند جای تاریخی ارزروم ترکیه،چکات کردیم و رفتیم به سمت ترابزون😄

همینطور که تو راه خوش بودیم و سوار لاک پشت بودیم بعد از زدن اولین بنزین که به پول ما لیتری ۸۰ هزار تومن می شد.یهو ماشین یکی از همسفرامون شروع کرد به جوش آوردن😟 و این کار هر یه ربع یه بار تکرار میشد و ما وایمیسادیم...

با هزار سختی تعمیرگاه پیدا کردیم و اونم۳-۴  ساعتی رو ماشین کار کرد و پول الکی ازمون گرفت و نتونست درستش کنه و گفت تا ترابزون برید و بعد اونجا یه تعمیرگاه مجهز پیدا کنید!

دیگه چون میخواستیم تا شهر بعدی خودمون رو بکشونیم و از خرابی ماشین هم خسته بودیم گازشو گرفتیم و رفتیم...

شب شده بود و هوا خیلی سرد .قبلشم بارون شدید شده بود و اطرافمونم بیابون...

که دیدیم ماشینشون وایساد و خاموش کرد و دیگه با هیچ استارتی روشن نشد☹️.

ظلمات بود و هیچی دیده نمیشد.بعد از فقط چند دقیقه پلیس راه از راه رسید😃.

خوشبختانه زن داداشم که همراهمون بود ترکی استانبولی بلد بود و کلی راه انداز .همه چی رو به پلیس گفتیم اونم گفت باید یدک کش بگیرید...

حالا چند؟۱۷ هزار لیر!یعنی حدود۳۲ میلیون تومن🤪.

تصمیم گرفتن با یدک کش ببرن ترابزون و ماشین رو اونجا بذارن و بعد از دیدن ترکیه و باتومی گرجستان و توی راه برگشت بیان با یدک کش ماشین رو ببرن لب مرز.

دیگه اونجا بود ‌یدک کش اومد و بارهارو تو ماشینای مختلف تقسیم کردیم و ساعت ۱ شب رسیدیم به یه ویلای ۳ طبقه با ۸ تا اتاق خواب و سه تا آشپزخونه!و یه تراس سرپوشیده سرتاسری دورتادور ویلا که شده بود محل دنبال بازی بچه ها.

ما طبقه سوم رو برداشتیم با ویوی بسیار زیبای دریا از یک طرف و ویوی جنگل از طرف دیگه...

روز ششم بعد از یک صبحانه مفصل به سمت دریا راه افتادیم.

باد خیلی شدیدی میومد و هوا هم نسبتا خنک بود بچه ها آماده شدن برن تو آب.

ساحل شنی قشنگی داشت و زمین برای والیبال ساحلی و زمین بازی بچه ها با یه تاب خیلی باحال.

پسندها (1)

نظرات (1)


16 شهریور 02 12:22
خوشحال شدم به شهر ما هم اومدید، ما تبریزی هستیم🌹
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد