پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 8 سال و 29 روز سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

١٦ ماهگيت مبارك

1392/11/28 21:08
نویسنده : مامان مائده
3,180 بازدید
اشتراک گذاری

١٦ ماهگيت هم به سرعت برق و باد گذشت...

توي اين ماه واقعا خيلي تغيير كردي!

هم اينكه مستقل شدي و توي تخت خودت مي خوابي و حتي بعضي شبا ديگه براي شير خوردنم پا نميشي! و ديگه انقدر بهم وابسته نيستي هي مثل چسب دوقلو بهم بچسبي!!

میذاری راحت ناخن هاتو بگیرم و حتی خوشتم میاد(وااای به خدا توی این مورد واقعا راحت شدم مژهچون باید موقع خواب میگرفتم که هی میپریدی یا دستتو میکشیدی)

دیگه از جارو برقی هم نمی ترسی و فکر میکنی ماشینه و حتی میری روش میشینیخنده

نيازهاتو با اشاره خيلي خوب به همه مي فهموني.

مثلا گرسنت ميشه ميري دستتو ميزنی روي صندلي غذات.يا وقتي نياز به شستن داري ميري طرف حموم و البته دمپايي ما رو پات ميكني.وقتي خوابت مياد ميري سمت تختت و اشاره مي كني كه منو بذار توش.وقتي دوست داري كارتون ببيني كنترل تلويزيون رو ميگيري طرف تي وي.يا وقتي عشقت ميكشه يه دفعه پيانو بزني دستتو محكم ميكوبي روي صندليش كه بذارمت بالاش.

كاراي ديگه كه ميكني اينه كه تقريبا دو ماهه هر چيزي خوشت نياد ميندازي توي سطل زباله!! از اسباب بازي هاي تكراريت گرفته تا كيف پول مامان و كاغذ و ...!

حرف ل رو ياد گرفتي و هي لا لا لا ميگي.

وقتي غذات يا آبت يا هر چيز ديگه كه داري ميخوري تموم ميشه ميگي detty يعني: empty

وقتي عروسك يا بچه ميبيني ميگي ني ني baby ني ني baby و از هر دوتا كلمه فارسي و انگليسي استفاده ميكني.

وقتي كسي لباس ميپوشه بره بيرون يا بهت ميگم lets go out ميگي دد !

به بابات بعضي موقع ها ميگي بابا و بعضي موقع ها هم ميگي dade (نه dady). ولي به من همون ماما ميگي.

ديگه از وقتي كه توي اتاقت ميخوابونمت كلا خوابوندنت غيرحضوري شده(در قسمت قبل توضيح دادم!) و كارم خيلي راحت شده.

از مربی این کلاسی که میبرمت شنیده بودم یک معلم زبانی هست که میاد خونه بچه ها و در حین بازی باهاشون انگلیسی حرف میزنه!منم گفتم بذار یه روز برات بیارمش ببینم چطوره.وقتی اومد خیلی زود باهاش دوست شدی ولی انگلیسیش مثل خودم بود و در واقع بعضی از کلماتی رو هم که خودم میدونستم و ازش میپرسیدم مثل کالسکه, پسونک و اینا رو هم نمیدونست.تازه وقتی عکس باباییتو نشونش دادی و گفتی بابا , اونم گفت yes baba ! من گفتم نصفی انگلیسی و نصفی فارسی؟خب بچه قاطی میکنه بدتر!اونم گفت خب این که اسمه,چه فرقی داره و ...منم دیگه بهش نگفتم که بیادابرو

كلاس زبان خودمم ازين هفته دوباره شروع كردم و سه روز در هفته هست كه نميدونم با دختر بلاچه ای مثل شما ميرسم بخونم يا نه!

اینم قویترین دختر بچه جهان:

جابجایی کامیــــــــــون با دندان!!!

عاشق نشستن روي صندلي هستي و البته عاشق اين هستي كه بشيني جلوي اين ميز آرايشت و هي درشو باز بسته كني(كه در عرض دو روز كل باتريشو خالي كردي كه فكر كنم توي اين زمينه ركورد شكوندي!!)

خیلی هم حافظ اموال خودتو مامانی شدی.کافیه کسی(حتی بابایی) به آیپدم یا کیفم ...دست بزنه یا بچه ای به اسباب بازیت یا وسایل تو.جیــــــــــــــــــــــــــــــــغه که هوانمیره و با زور هر چه تمام تر از چنگ طرف در میاریخیال باطل

بالاخره تونستم با مزه خرما و شير پاستوريزه آشنات كنم كه خداروشكر با استقبال همراه شد.

اصلا با مسواك زدن ميونه خوبي نداري و هر روشي رو براي تشويق كردنت امتحان كردم تا حالا فايده نداشته از جمله اينكه تو دندوناي منو مسواك بزني من مال تو رو.يا تو خودت مسواك بزني كه مسواكتو گاز ميزني و ميكني به جاي مسواك زدن! يا با مسواك انگشتي و يا حتي توي خواب كه هيچ كدوم نتيجه نداد.آخه تقريبا ١٤ تا از دندونات درومده و بايد هرچي زودتر مسواك زدنو شروع كني(هرچند كه از يك سالگيت دارم سعي ميكنم اين كارو بكني ولي نشده)

اینجا هم تولد 6 سالگی دختر دایی جونت زهرا هست(همراه با دایی علی و دایی امیر)

بچه ها از سمت راست:

سارینا - ثنا - ساره - زهرا - متین(پسر خاله زهرا جان)- طاها

چند هفته پیش هم با دختر دایی هات رفتیم کیدزکلاب باشگاه انقلاب که تو هم کلی بازی کردی.

وای تا حالا انقدر توپ یجا ندیده بودمتعجب

تردمیل!

دیگه گرسنم شده باید یه چیزی بخورمخوشمزه

امیدوارم که بهت خوش گذشته باشهچشمکبه من که خیلی خوش گذشت با توقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان کیان کوچولو
5 اسفند 92 17:08
عزیزم 16 ماهه شدنت مبارک ... آفرین عزیزم چه کاراییم بلد شده دخمل ِ ناز مائده جون خیللی دوس داری انگلیسی یاد بگیره هااااااااا .. بابا بازم بچمون کلی بلد شده دیگه ... اذیتش نکن دیده خوشملمونو ....
نيلوفر(مامان پرهام)
6 اسفند 92 9:56
عزيزم .... چه اسباب بازيهاي قشنگي... خوشبحالت
پریسا پ
6 اسفند 92 15:12
سلام عزیزم 16 ماهگیی مبارکک وای چه زود زود داریبزرگ میشی عروسک عاشقتونم
مامان امیرارسلان
6 اسفند 92 23:17
ناز نازی فک کنم خیلی بهت خوش گذشته خوش بحالت مامانی چه جاهای خوبی می بردت
topolooooo
7 اسفند 92 17:09
16 ماهگیت مبارک سارینا جون
مامان آینده
7 اسفند 92 23:12
16 ماهگیش مبارک مامانی. مامان آینده
مامان معید
9 اسفند 92 23:04
مبارک باشه عزیزم.صد سالگیش رو جشن بگیرید انشا ا...
شقایق(مامان ارشان)
10 اسفند 92 20:15
ماشالا سارینا کوچولو بزرگ شده بوووووووووووووووووووووووووس
مامان امیرشایان
10 اسفند 92 22:18
آفرین دختر گلم امیدوارم همیشه در کنار هم خوش باشید
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
13 اسفند 92 11:52
16ماهگيت مبارك عروسك كوچولو...... حسابي تولد خوش گذشته خاله جوني بهتااااااا..... انشالله هميشه شاد باشي و لبت خندون..... عكسات همه خوشگلن اما عكس اخريه خوشگل تر تررررررر
زهره(نی نی عسلک)
18 اسفند 92 1:51
چه شجاعانه! وای با دندونات چرا می کشی کامیونو! افرین که منافع خودت ومامانی رو حفظ می کنی! به ساره جون وثناجون هم خیلی خوش گذشت.
مامان امیرمحمد
20 اسفند 92 0:58
هزارماشاا... ای چند وقت که من فرصت نکردم بیام وبلاگ قشنگت چقدر بزرگ شدی ساریناجان، خوشگل و بانمک، کارهاتم شیرین تر شده، می بوسمت گلم
نیلوفر/ مامانه روژینا
29 اسفند 92 3:28
فدای خنده نازت بشم سارینا جونم. 16 ماهگیت مبارک البته با تاخیر. وااااااااااای چه دخمل پهلوونی. خدا حفظت کنه عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد