پرنسس ساريناپرنسس سارينا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
شازده مسيحاشازده مسيحا، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

نی نی بوس

داستان خاطرات پرنسس سارينا و شازده مسيحا

اولین استخر

تقریبا یه ماه بود که می خواستیم ببریمت استخر ولی همش آب سرد بود تا اینکه بالاخره آب گرم گرم شد و تو رو برای اولین بار بردیم استخر . همه چیز برات جدید و جالب بود و هی اینور و اونور رو با کنجکاوی نگاه میکردی.از بین مایوهایی که مامان صدیقه برات اورده بود بالاخره یکیشو اندازت پیدا کردیم و تنت کردیم و با پوشک واترپروف و تیوپی که برات گرفته بودیم رفتیییییییییم توی آب.از همون اولش خیلی خوشت اومد و هی میخندیدی.شاید چون وقتی توی دل مامانی بودی هی با مامانی شنا میکردی و دست و پا میزدی عادت کرده بودی.چون تا گذاشتمت توی آب شروع کردی به دست و پا زدن! شاید ١٠ دقیقه هم نشد که خسته شدی و خوابت گرفت ! برای همین لباس تنت کردیم و با بابایی رفتی خ...
11 بهمن 1391

گردش خوابي!!

ناناز مامان.امروز صبح به همراه بابايي و دايي جون علي اينا رفتيم يه رستوراني براي صرف صبحانه كه شما همش خواب تشريف داشتي. بعدش ديديم واااي عجب هواي ملسي!عجب آسمون آبي اي! فقط جون ميداد براي گردش.براي همين تصميم گرفتيم شما رو براي اولين بار ببريم پاااااارك که ماماني ميخواست با پارك و درخت و اين چيزا آشنات كنه كه باز هم خواب بودي. بعد از كلي كالسكه سواري و گردش خوابي ، رفتيم شهروند خريد كه باز هم؟بله باز هم خوااااب!!! قربون دختر خوشخوابم برم ،اين خواب هارو بذار براي شب كه بابايي صبح ميخواد بره سركار زابراه نشه! ايشالا هوا هميشه همينجوري باشه و ما هم هميشه ببريمت پارك و شما هم هميشه؟خواب؟نه عسلم بيدار باش و دنياي به اين قشنگي رو ببي...
5 بهمن 1391

٣ ماهگيت مبارك

وااااااااي عسل طلا،خوشگل بلا،نففففففففس مامان .چقدر زود گذشت. باورت ميشه رفتي توي ٤ ماه ؟!! انگار همين ١دقيقه پيش بود كه خدا تو رو كه از عسلم شيرين تري به ما هديه داد . توي اين ماه به خوبي سرت رو ميتوني نگه داري. از اول اين ماه هم شروع كردي به آغو آغو كردن و وقتي كسي باهات حرف ميزنه سعي ميكني جوابشو با زبون بي زبوني بدي عاشق نشستني و اگه حالت خوابيده باشي گريه ميكني تا بشيني. خواب شبت عااااالي شده و ١١ شب ميخوابي تا ١٠ صبح(بزنم به تخته) . خييييلي اشتهات زياد شده و من وقتي ميرم كلاس زبان همش نگرانم نكنه شيرت تموم شه و بابايي وسط كلاس زنگ بزنه بگه بدو خودتو برسون خونه كه سارينا داره آسمون و زمين رو براي يه قطره شير به هم ميدوزه!!...
28 دی 1391

واكسن دو ماهگي

ساريناي مامان.ماماني طاقت گريتو ندااااره.  هفته پيش كه از مهموني شب يلدا برگشتيم فهميديم عسلي مامان سرما خورده.البته همون روز بايد ميرفتيم واكسن دو ماهگيتو ميزديم كه چون شنيده بوديم دو روز تب ميكني انداختيمش بعد از مهموني كه بعدشم سرما خوردي.تا اينكه بالاخره امروز بهتر شدي و برديمت پيش يه دكتر مهربون.البته قبلش قطره استامينوفن داده بوديم كه احتمالا درد رو كمتر حس كني...  بعد از وزن كردنت اول رفت سراغ قطره فلج اطفال كه من بايد سرت رو محكم ميگرفتم كه تكون ندي.تا تلخي قطره اومد گريه ات بندازه دكي جون سريع واكسن هپاتيت رو به دستت زد ( كه البته من طاقت ديدن اون صحنه رو نداشتم و سپردمت به بابايي) و تا اومدي درد اونو احساس كني دكتر سر...
10 دی 1391

اولين برف اولين لبخند

من فداي اون خنده قشنگت بشم.امروز بعد از تقريبا دو ماه انتظار موقعي كه داشتم قربون صدقه ات ميرفتم ، پاداش زحماتي رو كه ماماني تا حالا برات كشيده دادي و بهم خنديدي.اين زيباترين چيزي بود كه توي اين دنيا كسي ميتونست بهم بده.فداي اون لباي عسليت. نفس مامان امروز اولين باره توي زندگيت دونه هاي سفيد برف رو ميبيني.برف با رنگ سفيدش نشونه پاكي و صداقتشه (مثل معنی اسمت). وقتي مياد پيش همه مياد و همه جارو ميپوشونه و همه جارو يكدست سفيد ميكنه.ما بايد از برف ياد بگيريم كه دل هامونم مثل برف سفيد باشن و به همه محبت داشته باشن . اولين لبخندت رو با آمدن اولين برف زندگيت به فال نيك ميگيرم و برات آرزو دارم هميشه لبات خندون و دلت مثل برف سفيد باشه...دوست...
25 آذر 1391

شیرین کاری های سارینا جون

عسل خانمی مامان.توی این ماه یاد گرفتی تقریبا گردنتو نگه داری و موقعی که بغلت میکنیم میخوایی هی سرتو از عقب بندازی که ما باید حتما پشتتو بگیریم که نیافتی و هی سرت رو عقب جلو میکنی و گاهی وقتام سرت محکم میخوره به شونه مامانی و بابایی و دردت میاد! یه وقتایی هم که مامانی کار داره و تو حوصلت سر میره میذارمت جلو تلویزیون و میشینی برنامه کودک یا تبلیغارو میبینی.البته ١٠ دقیقه هم نشده اکثرا خوابت میبره! موقع عوض کردنتم همش گردتو کج میکنی به اتاقت خیره میشی و اگه هم بخواییم لباس زبرتو عوض کنیم گردنتو هی اینور و اونور میکنی و نمیذاری. ماشالا حنجرتم خیلی قوی شده و وقتی شروع میکنی به گریه هیچ صدایی رو دیگه نمیشنوی و میخوای زمین و...
18 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی بوس می باشد